ذهنیت توسعه‌طلبانه‌ی ترامپ حتی باید متحدان «اول آمریکا»ی او را شوکه کند.

فرانسیس فوکویاما - ۱۰ فبروری ۲۰۲۵

در اقدامات قانون‌گریزانه دونالد ترامپ در داخل کشور، مردم آمریکا از قبل هشدارهایی دریافت کرده بودند. با حملات بی‌پایان به «دولت پنهان»، ترامپ و متحدانش به‌وضوح نشان داده بودند که چگونه قصد دارند دولت ایالات متحده را از هم بپاشند.

اما در حوزه‌ی سیاست خارجی، آن‌ها چیزی فراتر از انتظارشان دریافت کرده‌اند. پیش از انتخابات، منطقی بود که فرض کنیم ترامپ دارای غریزه‌ای انزواطلبانه است. او از مداخله‌ی آمریکا در «جنگ‌های بی‌پایان» افغانستان و عراق انتقاد کرده بود. اما از زمان سخنرانی تحلیف خود در ۲۰ جنوری، مسیر خود را تغییر داده و به یک امپریالیست سنتی تبدیل شده است. او قصد خود را برای بازپس‌گیری کانال پاناما اعلام کرد و پس از آن دانمارک را تهدید به اعمال تعرفه‌های سنگین کرد، مگر اینکه کنترل گرینلند را به ایالات متحده واگذار کند.

گرینلند واقعاً از نظر استراتژیک برای ایالات متحده اهمیت بیشتری پیدا کرده است، زیرا با گرم شدن کره‌ی زمین، مسیرهای جدیدی در قطب شمال باز می‌شوند و این جزیره می‌تواند منبع مهمی از مواد معدنی باشد. اما اقدامات ترامپ بیشتر به نظر می‌رسد که صرفاً تهاجمی برای نمایش قدرت است. دانمارک پیش‌تر اعلام کرده بود که حاضر است بدون جنجال‌های بین‌المللی به آمریکا نقشی گسترده‌تر در امنیت و استخراج معادن این جزیره بدهد. اما ترامپ اصرار داشت که آن‌ها را با تهدید به نیروی نظامی تحت فشار قرار دهد. این مسئله یک وضعیت بی‌سابقه ایجاد کرده است. ماده‌ی پنج پیمان ناتو خواستار حمایت متقابل در صورت حمله‌ی یک عضو به دیگری است؛ اما هیچ مقرراتی برای شرایطی که یک عضو ناتو به عضو دیگری حمله کند، وجود ندارد.

اما اوج اقدامات ترامپ به‌عنوان یک نواستعمارگر، پیشنهاد اخیر او مبنی بر تصرف نوار غزه و خالی کردن آن از جمعیت تقریباً دو میلیونی فلسطینی‌های ساکن در آن بود. ترامپ در کنفرانس مطبوعاتی مشترک خود با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، اعلام کرد:

«ایالات متحده نوار غزه را تصرف خواهد کرد و کار درستی در آن انجام خواهد داد. ما آن را تصاحب می‌کنیم و مسئولیت پاکسازی تمام بمب‌های عمل‌نکرده و سایر تسلیحات موجود در آن را بر عهده می‌گیریم، منطقه را هموار می‌کنیم و ساختمان‌های ویران‌شده را از بین می‌بریم. یک توسعه‌ی اقتصادی ایجاد خواهیم کرد که تعداد نامحدودی شغل و مسکن برای مردم منطقه فراهم کند... کار متفاوتی انجام خواهیم داد.»

این پیشنهاد چنان غیرعادی بود که بلافاصله از سوی تقریباً تمام قدرت‌های منطقه‌ای رد شد، به جز اعضای راست‌گرای افراطی ائتلاف بنیامین نتانیاهو. آن‌ها از این ایده استقبال کردند، زیرا مشکل بزرگی را از دوش اسرائیل برمی‌داشت: اینکه با غزه‌ی ویران‌شده که هنوز هم مملو از مبارزان حماس است، چه کنند.

نیازی به توضیح نیست که چرا طرح ترامپ کاملاً مردود است. فلسطینی‌ها نمی‌خواهند غزه را ترک کنند و کشورهای همسایه مانند مصر و اردن نیز نمی‌خواهند آن‌ها را به‌عنوان پناهنده بپذیرند. نکبت اولیه‌ی فلسطینیان در سال ۱۹۴۸ باعث ایجاد شرایط بی‌ثبات‌کننده‌ای شد که تا به امروز ادامه دارد. حماس علیرغم یک‌ونیم سال حملات بی‌وقفه‌ی اسرائیل، همچنان مقاوم باقی مانده است و بیرون راندن فلسطینی‌ها از غزه تنها از طریق یک جنگ واقعاً نسل‌کشی‌شده امکان‌پذیر خواهد بود. طرح ترامپ یک پاک‌سازی قومی وحشتناک خواهد بود که در تاریخ به‌عنوان یک شرارت اخلاقی ثبت خواهد شد.

مانند بسیاری از ابتکارات ترامپ، هنوز مشخص نیست که جامعه‌ی جهانی تا چه اندازه باید او را جدی بگیرد. طرح‌های او برای غزه چنان نامعقول هستند که به احتمال زیاد اجرایی نخواهند شد. اما ممکن است این طرح‌ها فقط یک حواس‌پرتی از مسئله‌ی مهم‌تری باشند. دولت نتانیاهو قصد دارد حاکمیت اسرائیل را بر کرانه‌ی باختری که نزدیک به سه میلیون فلسطینی در آن زندگی می‌کنند، اعلام کند. در حالی که توجه جهانی از ۷ اکتوبر به غزه معطوف شده، اسرائیل به‌آرامی کنترل خود را بر سرزمین‌هایی که اکثریت فلسطینیان در آن ساکن هستند، تشدید کرده است.

اسرائیل در دوره‌ی اول ریاست‌جمهوری ترامپ نیز مسئله‌ی الحاق کرانه‌ی باختری را مطرح کرد؛ ترامپ احتمالاً با آن موافق بود، اما دامادش جرد کوشنر مشغول مذاکره‌ی پیمان ابراهیم بود و این طرح عملی نشد. تنها مانع اصلی در برابر تایید الحاق کرانه‌ی باختری از سوی آمریکا، احتمال توافق با عربستان سعودی برای به رسمیت شناختن اسرائیل است، اما احتمال تحقق این توافق بسیار پایین است. محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، صریحاً اعلام کرده که هیچ توافقی بدون راه‌حلی برای تشکیل یک دولت فلسطینی امکان‌پذیر نخواهد بود و اسرائیل این ایده را به‌طور قطعی رد کرده است. این شرایط مسیر را برای اقدام اورشلیم و واشنگتن هموار می‌کند. سفیر پیشنهادی ترامپ در اسرائیل، مایک هاکبی، مانند بسیاری از مسیحیان انجیلی، معتقد است که کرانه‌ی باختری به‌حق متعلق به اسرائیل است.

حتی اگر تهدیدهای ترامپ درباره‌ی پاناما، گرینلند و غزه توخالی باشند، این اقدامات سابقه‌ای بسیار خطرناک ایجاد می‌کنند. یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای جهان پس از سال ۱۹۴۵ این بود که قدرت‌های بزرگ نباید از نیروی نظامی برای تصاحب سرزمین‌های دیگر استفاده کنند. این اصل در سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۲۲ توسط روسیه‌ی پوتین که بخش‌هایی از اوکراین را به خود ملحق کرد، به‌شدت نقض شد. چین نیز در حال بررسی استفاده از نیروی نظامی برای بازپس‌گیری تایوان است. ترامپ در واقع ایده‌ی قرن نوزدهمی «مناطق نفوذ» را احیا کرده است؛ اینکه قدرت‌های بزرگ باید کنترل مناطق جغرافیایی نزدیک به خود را در دست داشته باشند. ادعای روسیه بر اوکراین و چین بر تایوان بسیار قوی‌تر از ادعای آمریکا بر پاناما یا گرینلند است، و جاه‌طلبی‌های اعلام‌شده‌ی ترامپ برای توسعه‌ی قلمرو، چراغ سبزی به این دو کشور برای پیشروی خواهد بود.

در سیاست خارجی ترامپ، تناقض‌های بزرگی به وجود خواهد آمد. نامزد پیشنهادی او برای ریاست اطلاعات ملی، تولسی گابارد، سابقه‌ی مخالفت با مداخلات آمریکا در سوریه و اوکراین را دارد و اکنون باید از تلاش‌های ترامپ برای گسترش قلمرو ایالات متحده حمایت کند. برخی جمهوری‌خواهان، مانند سناتور رند پل، که انزواطلبی را به‌طور مداوم دنبال کرده‌اند، شروع به پرسش درباره‌ی مسیر جدید ترامپ کرده‌اند. پل اظهار داشت: «فکر می‌کردم ما به «اول آمریکا» رأی داده‌ایم. ما هیچ حقی نداریم که اشغالگری جدیدی را آغاز کنیم که سرمایه‌ی ما را نابود کرده و خون سربازانمان را بریزد.»

چپ‌گرایان، چه در داخل و چه در سطح بین‌المللی، دهه‌ها به امپریالیسم آمریکایی حمله کرده‌اند. اما آن امپریالیسم، در اشکالی ملایم‌تر، مانند اتحادهای امنیتی و نظم اقتصادی لیبرالی که آمریکا ترویج می‌کرد، تجلی یافته بود. آنچه امروز دریافت می‌کنند، نسخه‌ی واقعی آن است: آمریکایی که به‌دنبال گسترش قلمرو خود است و برای دستیابی به این هدف، تهدید به استفاده از زور می‌کند.

به قرن نوزدهم یک بار دیگر خوش آمدید!

منبع: Persuasion

ما در شبکه‌های اجتماعی

 

مطالب پرخواننده

  • این هفته

  • این ماه

  • تازه‌ترین