معمولاً گمان میکنند که نابغهها قدرت بینظیری در یادآوری، استدلالکردن و حل مسئله دارند. پس هرچه باهوشتر باشید تصمیم بهتری میگیرید و احتمال اینکه قضاوتهایتان درست باشد بیشتر خواهد بود. به همین ترتیب، نظامهای آموزشی نیز به باهوشها بها میدهند و مقصد نهایی آموزش را «تربیت متخصص» میدانند.
اما دیوید رابسن، روزنامهنگار حوزۀ روانشناسی و علوم اعصاب، میگوید تحقیقات جدید نشان دادهاند که هوش عمومی و تحصیلات دانشگاهی نمیتواند انسان را از خطاهای شناختی در امان نگه دارد. باهوشها از اشتباهاتشان کمتر درس میگیرند، گرایش کمتری به مشورت دارند، قدرت توجیهگری زیادی دارند و بنابراین، هنگام تصمیمگیری، حرف مخالفانشان را نمیشنوند. رابسن در این کتاب ماجراهایی از حماقتهای نوابغ را مرور میکند و راهبردهایی پیش پایمان میگذارد که بتوانمی خردمندانهتر بیندیشیم و سنجیدهتر عمل کنیم.
چرا نابغهها رفتارهای احمقانه میکنند؟
کری مولیس، هرطور که حساب کنید، نابغه بود. بیوشیمیدانی متبحر که برای ابداع روشی که به دانشمندان اجازه داد دی. ان. ای را در مقیاسی وسیع شبیهسازی کنند، برنده جایزه نوبل شد. اختراع او آنقدر تأثیرگذار بود که برخی معتقدند تحقیقات زیست شناختی به دوره قبل و بعد از مولیس تقسیم میشود. اما همین دانشمند برجسته کلکسیونی از اعتقادات و رفتارهای عجیب وغریب داشت.
مولیس شدیدا به طالع بینی باور داشت و میگفت یک بار فرازمینیها او را از نزدیکی یک رودخانه ربودهاند. معتقد بود دلیل بیماری ایدز ویروس اچ. آی. وی نیست یا تغییرات اقلیمی و سوراخ شدن لایه اوزون واقعیت ندارد.
چطور ممکن است دانشمندی که در قلههای علم ایستاده است، مثل توطئه باورانی که درکی از حقایق علمی ندارند حرف بزند؟ عجیبتر این که نمونههایی مثل مولیس کم نیستند. مدیران باتجربه و باهوشی که گاهی تصمیمات احمقانه میگیرند، یا هنرمندانی برجسته که با اصرار روی اشتباهاتشان حرفه و آوازهشان را از دست میدهند. چرا چنین میشود؟
دیوید رابسن معتقد است نبوغ میتواند دامی بسیار خطرناک جلوی پای نابغهها پهن کند. نبوغ باعث میشود فرد به قضاوتهای خودش بیش از حد اعتماد کند، خطاهایش را دست کم بگیرد و حتی وقتی متوجه آنها میشود، با تردستی از خودش دفاع کند.
نبوغ، مخصوصا اگر به درستی هدایت نشود، میتواند به نفرین زندگی نابغهها تبدیل شود. تحقیقات متعددی نشان میدهد بچههایی که در سالهای اولیه زندگی ضریبهای هوشی خیرهکننده از خودشان نشان میدهند، کاملا محتمل است که در زندگی حرفهای و عاطفی شکست بخورند و به معنای واقعی کلمه «بدبخت» شوند.
اما آیا راه حلی وجود دارد؟
تحقیقات جدید که رابسن آنها را علم «خرد بر پایه شواهد» مینامد، شاید بتواند کمک کند. این تحقیقات ترکیبی از فروتنی علمی، کنجکاوی، آگاهی هیجانی، گشودگی فکری و رشد اندیشی را پیشنهاد میدهند.
رابسن در کتاب تحسین شده خود، دام نبوغ سه سوال اصلی میپرسد:
- چرا انسانهای باذکاوت ابلهانه رفتار میکنند؟
- آنها از کدام مهارتها و خلق وخوها بیبهرهاند که فقدانشان بروز این خطاها از فرد را توضیح میدهد؟
- و چگونه میتوان خصیصههایی را پروراند که ما را از این دست خطاها مصون بدارند؟
افرادی که هوش عمومی سرشاری دارند اغلب نمیتوانند با اتکا به ظرفیتهای اولیه خود به جایی برسند.
ماجرای بچههای نابغه ثابت میکند افرادی که هوش عمومی سرشاری دارند اغلب نمیتوانند با اتکا به ظرفیتهای اولیه خود به جایی برسند. باوجود انتظاری که میرفت، بسیاری از آنها در حالی پا به سن میگذاشتند که از عدم شکوفایی استعدادهایشان ناراحت و سرخورده بودند. آنها، مانند خرگوش حکایت مشهور ازوپ، موهبتی ذاتی در خود داشتند، اما نتوانستند از آن استفاده کنند.
کتاب دام نبوغ
نویسنده: دیوید رابسن
تعداد صفحات: ۳۲۰ صفحه
ناشر: ترجمان
مترجم: مرتضی امیرعباسی
نویسنده: دیوید رابسن (David Robson)
عنوان اصلی: The Intelligence Trap: Revolutionise your Thinking and Make Wiser Decisions
مشاهده بخشی از کتاب با متن اصلی در سایت آمازون
برگرفته: یکپزشک