ما از روایتها استفاده میکنیم تا چگونگی به وجود آمدن پدیدهها را توضیح دهیم. دونالد براون مردمشناس مشهور در این باره گفته است: «این داستانها هستند که انسان را از حیوان متمایز میکنند و حتی اینکه باید گونه ما را هوموناران (انسان داستانگو)، هومونریتور (انسانِ راوی) یا هومو نریتیوس (انسان داستانجو)، نامید.»
کتاب اقتصاد روایی را رابرت شیلر نوشته و نتیجه کارش اثری خواندنی است که جز اقتصاد، به حوزههای روانشناسی، جامعهشناسی، تاریخ و ادبیات هم پا گذاشته است. با خواندن این کتاب به این نتیجه میرسیم که جای درک نقش روایتها در اقتصاد چقدر خالی است.
قدرت روایت
اینکه «واقعیتها به احساسات شما اهمیتی نمیدهند» عبارتی پرطرفدار در شبکههای اجتماعی است که از قضا اغلب توسط کسانی استفاده میشود که در یک درک ابتدایی از تاریخ از آن استفاده میکنند. ظاهراً ماموریت نویسنده کتاب - که در سال 2013 برنده جایزه نوبل اقتصاد شده- این است که بپذیریم؛ واقعیتهای اقتصادی در واقع تحت تاثیر احساسات ما هستند. این احساسات به نوبه خود تحت تاثیر آنچه او به عنوان روایتهای اقتصادی توصیف میکند با امکان تغییر نحوه تصمیمگیری اقتصادی مردم سروکار دارد.
اما شیلر استدلال میکند که قدرت روایتها هم گستردهتر و هم عمیقتر از آن است که اقتصاد معاصر آماده پذیرش آن باشد. ما نمیتوانیم اپیزودهای تاریخی مانند رکود بزرگ یا حرکت دهه 1980 به سمت کاهش مالیات شخصی را درک کنیم یا در مورد آینده پیشبینی کنیم، بدون اینکه روایتهای اساسی آنها را درک کنیم.
بذر یک داستان (برداشت، تفسیر، گمانهزنی) میتواند در تصمیمات اقتصادی ما به صورت آگاهانه و ناخودآگاه ریشه بدواند و در تصمیمات جامعه نفوذ کند و به صورت یک رفتار ویروسی منتقل شود. یکی از بارزترین نمونههای ویروسی شدن روایت را میتوان به روایت بیتکوین اختصاص داد. بیتکوین زمانیکه نخستینبار معرفی شد همه را شگفتزده کرد و به موازات اینکه توجه جهانیان به سرعت به سمت آن جلب میشد، شگفتیهای پیدرپی دیگری به ارمغان آورد، این موضوع و درک آن مهم است که روند ویروسی شدن و مورد توجه قرار گرفتن یک روایت مانند بیتکوین چگونه به بار نشسته تا به جایگاه کنونی رسیده است.
جرقه نگارش کتاب «اقتصاد روایی»
جرقه نگارش «اقتصاد روایی» حدود 50 سال قبل که رابرت شیلر دانشجوی 19ساله مقطع کارشناسی دانشگاه میشیگان بوده زده شده است. آنطور که شیلر در پیشگفتار کتاب با شور و حرارت از تاثیر خوانش کتابی در آن برهه سخن میگوید میتوان گفت اقتصاد روایی زاییده کتاب کوتاهی به قلم فردریک لوییس آلن با عنوان «همین دیروز: تاریخچه غیررسمی دهه 1920» است. شیلر میگوید: «با خواندن آن کتاب دریافتم روایتهای مسریِ پرشتاب آن دوره به نحوی در تغییر جو دورههای بعدی نقش داشتهاند که باعث شگفتیام شد.» شیلر معتقد است مهمترین بخش اقتصاد روایی که مبحث مسری بودن آن است و در کتاب «لوییس آلن» به وضوح میتوان معنای اثر آن را مشاهده کرد از سوی اقتصاددانان نادیده گرفته شده و ایده مسری شدن روایت هیچوقت به مدلهای ریاضی آنها برای اقتصاد راه نیافته، در واقع اقتصاددانان هرگز آن کتاب را جدی نگرفتند. شیلر اقتصاد روایی را در چهار بخش که 19 فصل را شامل میشود به پایان میرساند، این چهار بخش کلی با سرفصلهای سرآغاز پیدایش اقتصاد روایی، مبانی اقتصاد روایی، روایتهای اقتصادی ابدی و اقتصاد روایی در آینده بسته میشود البته هر فصل به صورت بسیار ریز و جزئی به موشکافی مباحث مربوط میپردازد.
آنچه در کتاب اقتصاد روایی درباره روایت تبیین میشود مانند علم اقتصاد کالبدشکافانه عمل میکند، یا بهتر است بگوییم به دنبال تعریفی کالبدشکافانه از روایت در اقتصاد است. در واقع شیلر با ایمانی راسخ به دنبال ریشههای بنیادین روایت و نقش داستانهای عامه در علم اقتصاد رفته و در هر سطر و پاراگراف از کتاب که پیش میروی برای درک این روایتها حریصتر میشوی؛ شیلر خود نیز در اقتصاد روایی در شمایل یک قصهگو ظاهر شده است، اینجا دیگر از تعاریف کلان و خشک اقتصادی خبری نیست بلکه با روایت نرم نوبلیست اقتصادی طرفیم که خواننده را نه با یک قلاب بلکه با قلابهای متعدد به دنبال خود میکشاند.
وقتی از اقتصاد روایی صحبت میکنیم، از چه صحبت میکنیم؟
از نظر رابرت شیلر، اقتصاد روایی به معنای مطالعه روایتهای عامهپسندی است که بر تفکر مردم متمرکز است، نه فقط تفکر اقتصاددانان. نویسنده کتاب میگوید: «ما باید بدانیم که چرا مردم بیشتر در یک دوره رونق و کمتر در یک رکود هزینه میکنند. چرا به بورس توجه میکنند؟ چرا بورس را فشارسنجی میدانند که سلامت اقتصاد را میسنجد؟ چرا برای مالکیت خانه چنین ارزشی قائل هستند؟ اینها همه بخشهایی از روایتهای اقتصادی است. من میخواهم روایتها را از طریق زمان و در محیط مطالعه کنم. این ایدهها تفکر و عملکرد افراد را شکل میدهند.»
برای درک کامل نوسانات در اقتصاد و رفتار اقتصادی، باید اپیدمیهای روایتهای عامیانه را بهتر درک کنیم. یکی از گزارههای کلیدی این کتاب، وقایع اقتصادی است که به طور اساسی تحت تاثیر انتشار مسری روایتهای اقتصادی ساده با قابلیت انتقال آسان هستند. ما باید سرایت این روایتها را در تئوری اقتصادی بگنجانیم. در غیر این صورت، سازوکار بسیار مهمی برای تغییر اقتصادی را نادیده گرفتهایم.
شیلر میگوید: «پیتر بروکس، استاد برجسته ادبیات تطبیقی در ییل، کتابی با عنوان «خواندن برای داستان» درباره اهمیت روایت نوشته است. من این را با او در میان گذاشتهام.آنچه باعث میشود یک روایت یا رمان یا آهنگ موفق ایجاد شود دشوار است، در واقع این موضوع تا حدودی تصادفی است اما با روحیه خلاق نویسندگان نیز ارتباط دارد. بعضی اوقات نمیدانیم که چگونه یک روایت شکل گرفته است. بار دیگر آنها به طور تصادفی شروع میشوند یا یک روایت قدیمی برجسته میشود. با این حال دانستن اینکه چه چیزی باعث میشود روایتهای اقتصادی ثابت بماند دشوار است همانطور که پیشبینی اینکه چه زمان به یک اپیدمی بزرگ آنفلوآنزا دچار میشویم دشوار است.»
«ویروسی شدن یک روایت» به موضوعاتی مربوط میشود که قابلیت پخش شدن و شکلگیری روایتها با تاثیرگذاری کوتاهمدت و بلندمدت و در مواقعی حتی جرقه تاریخسازیهای بیشمار را دارند. حال با تکمیل تعریف دو واژه روایت و ویروسی شدن که دو رکن اساسی «اقتصاد روایی» را شکل میدهند باید گفت هنگام استفاده از عبارت اقتصاد روایی بر دو عنصر تمرکز میکنیم:
1- مسری شدن سینه به سینه باورها در قالب داستان
2- تلاشهایی که مردم برای تولید داستانهای مسری جدید یا مسریتر کردن داستانها به کار بستهاند.
در کتاب اقتصاد روایی با یک بررسی میانرشتهای که در چندین حوزه علمی اعم از روانشناسی، جامعهشناسی، تاریخ و ادبیات است مواجهیم که غایتش دستیابی به این نکته است که جای درک نقش روایتها در اقتصاد خالی است، در واقع این علوم به مدد اقتصاد آمدهاند تا با عینک ریزبین خود جای خالی درک این مهم را نشان دهند.
سوال مهمی که مطرح میشود این است که «چگونه افراد مشهور به ویروسی شدن یک داستان کمک میکنند؟» شیلر در پاسخ میگوید: «سلبریتی کمک زیادی میکند. برخی از روایتها تا زمانیکه شخص برجستهای آنها را به تصویب نرساند، شروع نمیشود. مثالی که در اینباره در این کتاب آوردهام این است: «تنها چیزی که باید از آن بترسیم خود ترس است.» جملهای که فرانکلین دلانو روزولت در سخنرانی افتتاحیه خود در سال 1933 در مورد رکود بزرگ گفت.
در مثال بعدی پروفسور ییل، یکی از برجستهترین اقتصاددانان عصر خود، در سال 1930 در مورد خطر انتقال ترس از بازار سهام به تجارت نوشت. مورد دیگر اما یک کارتون سیاسی در سال 1896 توسط گرانت همیلتون است که با تمسخر ویلیام جنینگز برایان و سخنرانی «صلیب طلا»، برایان را به عنوان نامزد ریاست جمهوری برنده کرد و ویروسی شد.
مثال دیگر سخنرانی معروف «صلیب طلا»ی ویلیام جنینگز برایان در کنوانسیون ملی دموکرات در سال 1986 در حمله به استاندارد طلاست. بسیاری از مردم هنوز نتیجه هیجانانگیز سخنرانی را به یاد دارند: «شما نباید بشر را بر روی صلیب طلا مصلوب کنید.» نماینده کنگره، ساموئل د. مک کال، در سخنرانیای که در ژانویه 1896 ایراد کرد تقریباً از همان زبان استفاده کرد که در رکورد کنگره تجدید چاپ میشود. مشخص است که برایان در سخنرانی مک کال حضور داشت. او دید که چگونه این تصاویر میتواند مخاطب را هیجانزده کند. او با استفاده از آن در سخنرانی کنوانسیون خود، مهر معتبری از شهرت به آن داد که به آن کمک کرد تا ویروسی شود.»
در جستوجوی تاثیر واقعی بر جهان
آیا پسربچهای که در دبستان ادیسون در دیترویت از اختلال کمبود توجه و بیشفعالی رنج میبرد و حتی در این اندیشه بود که شاید نتواند دوم دبستان را هم پشت سر بگذارد فکر میکرد در سال 2013 به همراه دو اقتصاددان دیگر (لارس پیتر هانسن و یوجین فاما) برنده جایزه نوبل اقتصادی شود تا روایت زندگیاش الهامبخش میلیونها نفر در سراسر دنیا باشد؟
رابرت جیمز «باب» شیلر- به انگلیسی Robert James “Bob” Shiller در مورد دوران کودکی خود در دبستان میگوید: معلم کلاس دوم من، خانم اشداون، به من میگفت: «بابی، اگر یک بار دیگر از جای خود بلند شوید، من شما را به صندلیتان میبندم.» من آدم بسیار ناآرام، پرحرف و بدون کنترل و بسیار حواسپرتی بودم.
این اقتصاددان 74ساله و استاد دانشگاه ییل آمریکا در مصاحبهای بعد از دریافت جایزه نوبل در سال 2013 در مورد روایت خود و زندگیاش میگوید: «با تامل در تاریخچه زندگی خودم میبینم که در مورد برخی از ویژگیهای تحقیق خود، در مورد نوع همکارانی که برای همکاری در تحقیق انتخاب کردهام، و اینکه چرا حتی به سمت اقتصاد رفتم، دچار حیرت میشوم. من از این فرصت استفاده کردهام و به ریشه واقعی این گرایشها و جهتگیریهای زندگی فکر میکنم، هرچند «جبر انتخاب راه» شاید یکی از مهمترین تراژدیهای زندگی باشد ولی این همان تراژدی است که باعث شد قدم در راه اقتصاد بگذارم اما انگیزه من برای کارآفرینی در اقتصاد در واقع ناشی از میل به ثروتمند شدن نبوده، بلکه بیشتر ناشی از تمایل به تاثیر واقعی بر جهان بوده است.»
شاید بتوان شیلر را فراتر از یک اقتصاددان تعریف کرد، شیلر یک متفکر اقتصادی است.
این اقتصاددان مکتب «کینزی نو» از آن دست اقتصاددانانی است که از زندگی و مشاهده در آن به حقایقی دست یافتهاند که تفکر در آن کیفیت زیست ما را افزایش میدهد چنانکه این اقتصاددان در همان مصاحبه میگوید: «اگر بخواهم در افزودن فهمی مفید باشم، ترجیح میدهم آن فهمی باشد که
موجب رشد عملکرد سیاستهای اقتصادی میشود، من در پی نقض هنجارهای اقتصادی هستم و ترجیحم بر این است که نسبتاً التقاطی باشم و بیشتر از علوم اجتماعی وام بگیرم.»
چرایی دریافت نوبل اقتصادی
این جایزه به خاطر کار مجدانه بر روی روندهای نقطهای در بازارها به شیلر و دو اقتصاددان دیگر رسید. جایزه نوبل اقتصاد به خاطر کار بر روی ارزش داراییها، سهام و اوراق قرضه و ادامه تاثیر بحران بازارهای سرمایه در اواخر دهه گذشته بر اقتصاد جهانی، به هانسن، فاما و شیلر رسید.
نوشته: سارا جنگروی | برگرفته: تجارت فردا