در ۱۴ اپریل، رییسجمهور جو بایدن به طولانیترین جنگ در تاریخ ایالات متحده پایان داد و اعلام کرد که آخرین سربازان امریکایی باقیمانده در افغانستان تا ۱۱ سپتامبر خارج خواهند شد. در هفتههای بعد، طالبان دهها ولسوالی روستایی را فتح و شهرهای بزرگ را محاصره کردند. در اواسط ماه جون، جمهوری اسلامی افغانستان، کشوری با دموکراسی شکننده که توسط مدرنگرایان افغان، سربازان ناتو و مالیاتدهندگان امریکایی پس از حملات ۱۱ سپتامبر ساخته شد، بهنظر میرسید که وارد مارپیچ مرگ شده است. با این حال، رییسجمهور آن، اشرف غنی، مصرانه به کابینه خود امیدواری میداد که جمهوری دوام خواهد آورد. رنگینه حمیدی، سرپرست وزارت معارف گفت: در هر جلسهای به ما اطمینان میداد و ما را تشویق میکرد. غنی به آنها یادآوری کرد: «امریکا قول نداده است که برای همیشه اینجا بماند.»
در ۲۳ ماه جون، غنی و مشاورانش با هواپیمای چارتر کامایر برای دیدار با بایدن از کابل به واشنگتن دیسی رفتند. زمانیکه هواپیما بر فراز اقیانوس اطلس پرواز میکرد، آنها کف کابین نشستند و نکات مهمی که قرار بود در جلسه مطرح شود را بررسی کردند. مقامات افغان میدانستند که بایدن دولت آنها را ناامیدکننده و ناکارآمد میداند. با این حال، غنی توصیه کرد که آنها باید «پیامی به امریکاییها» مبنی بر وحدت انعطافپذیر ارائه دهند تا شاید بتوانند در جنگ جاری علیه طالبان ایالات متحده را به حمایت بیشتر متقاعد کنند. امرالله صالح، معاون اول رییسجمهور پیشین که احساس میکرد تصمیم عقبنشینی بایدن از افغانستان «از پشت خنجر خوردن» است، با اکراه پذیرفت که «به یک روایت امیدبخش باورمند بماند.»
بایدن بعداز ظهر ۲۵ جولای از غنی و همراهان بلندپایهاش در «اتاق بیضی» استقبال کرد. بایدن به غنی گفت: «ما شما را به حال خودتان رها نمیکنیم.» او از جیب پیراهنش برگهای رسمی را بیرون آورد که روی آن تعداد جان باختگان امریکایی در افغانستان و عراق از ۱۱ سپتامبر نوشته شده بود و آن را به غنی نشان داد. غنی گفت: «من از فداکاریهای امریکا قدردانی میکنم.» سپس توضیح داد: «هدف ما برای شش ماه آینده تثبیت وضعیت است» و شرایط در افغانستان را «لحظه لینکلن» توصیف کرد.
غنی گفت: «مهمترین خواستهی من برای افغانستان این است که ما در کاخ سفید دوستی داشته باشیم.»
بایدن پاسخ داد: «ما دوست شما هستیم.»
غنی درخواست کمک نظامی خاص کرد. آیا ایالات متحده میتواند چرخبالهای بیشتری در اختیارشان بگذارد؟ آیا پیمانکاران امریکایی به حمایت لجستیکی از ارتش افغانستان ادامه خواهند داد؟ به گفته مقامات افغان حاضر در اتاق، پاسخهای بایدن مبهم بود.
بایدن و غنی همچنین در مورد امکان توافق صلح میان جمهوری اسلامی و طالبان گفتوگو کردند. دیپلماتهای امریکایی سالها برای مذاکره در مورد خروج ایالات متحده از این کشور و امکانپذیرشدن گفتوگوهای صلح جداگانه بین شورشیان و کابل، با طالبان گفتوگو کرده بودند. اما این گفتوگوها شکست خورده بود و بهنظر میرسید که طالبان مصمم به تصرف افغانستان از راه زورهستند. به گفته مقامات افغان حاضر، بایدن گفت «انجام اقدامی منطقی» از سوی طالبان چندان محتمل نیست.
در حین دیدارغنی و دستیارانش با بایدن، شهرزاد اکبر، رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، در واشنگتن با امریکاییهایی که در زمینه حقوق بشر، دموکراسی و توسعه کار میکنند، گفتوگو کرد. او به یاد میآورد که از شنیدن این که بسیاری از امریکاییها همانوقت هم «به این نتیجه رسیده بودند که افغانستان هدفی گمشده است و باید به نوعی با خود به صلح برسند» مبهوت شده بود. آنها از او پرسیدند که برای فرار از کابل و تبعید چه نقشههای احتمالی در نظر گرفته است. پس از دیدار رسمی، او تا ۴ جولای در ایالات متحده ماند و سخنرانی بایدن به مناسبت تعطیلات را شنید که میگفت: «ما در شرف دیدن درخشانترین آینده خود هستیم.»
اکبر گفت: «آن شب خیلی گریه کردم.» او به کابل بازگشت و از سفارتی به سفارت دیگر رفت و برای کارمندانش درخواست ویزا کرد.
در دهم ماه می ۱۹۶۸ در پاریس، ایالات متحده مذاکرات صلح را با ویتنام شمالی آغاز کرد. رییسجمهور ریچارد نیکسون، که مذاکرات را عمدتا پوششی سیاسی برای خروج امریکا از جنگ میدانست، آگاه بود که شرایط مورد بحث ویتنام جنوبی، متحد امریکا را آسیبپذیر میکند. در اکتبر ۱۹۷۲، نیکسون از هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی خود، درباره احتمال بقای ویتنام جنوبی پرسید. کیسینجر به او گفت: «فکر میکنم شانس بقا یک به چهار است.»
نیکسون گفت: «خب، اگر تا این حد مستعد فروپاشی است، شاید فقط باید فروپاشیده شود.» در جنوری ۱۹۷۳، ایالات متحده پیمانی به نام توافقنامه پایان جنگ و بازگرداندن صلح در ویتنام را امضا کرد و تمام نیروهای نظامی خود را خارج کرد. دو سال بعد، چریکهای ویتنام شمالی و ویت کنگ، ویتنام جنوبی را فتح کردند. چرخبالها آخرین پرسنل امریکایی را از پشتبام سفارت ایالات متحده در سایگون تخلیه کردند.
فصل آخر جمهوری اسلامی مسیری کاملا مشابه را دنبال کرد. برای سالها، مذاکرات صلح به دلیل امتناع طالبان از گفتوگو با دولت افغانستان متوقف ماند. اما در سال ۲۰۱۸، دونالد ترمپ، رییسجمهور امریکافرستاده ویژه، زلمی خلیلزاد را برای مذاکره مستقیم با طالبان که در دوحه نمایندگی داشتند، منصوب کرد. ترمپ مصمم به پایاندادن به جنگ با یا بدون دخالت رییسجمهور افغانستان بود. خلیلزاد یک دیپلمات شصتوهفت ساله افغانتبار بود که از دانشگاه شیکاگو دکترای علوم سیاسی گرفته بود و در چندین دولت جمهوریخواه خدمت کرده بود. او از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ سفیر جورج دبلیو بوش در افغانستان بود. دستورات او واضح بود: با طالبان توافقی انجام دهید که امکان خروج سریع نظامی امریکا را فراهم کند.
در فبروری ۲۰۲۰، ایالات متحده و طالبان توافقنامهای را به نام «توافقنامه برای آوردن صلح به افغانستان» امضا کردند: ایالات متحده متعهد شد که در صورتی که طالبان متعهد شوند رابطهی خود را با القاعده و سایر گروههای تروریستی قطع کنند، گفتوگوهایی همراه با حسن نیت را با جمهوری اسلامی آغاز کنند، و بهدنبال کاهش خشونت در کشور باشند، تا ماه می ۲۰۲۱ تمام نیروهای نظامی خود را خارج خواهد کرد. طالبان همچنین قول دادند که به نیروهای امریکایی و ناتو که آمادهی خروج بودند حمله نکنند. با این حال، آنها میتوانستند به حمله به نیروهای افغان ادامه دهند. بسیاری از مفاد آن علنی نشد و جمهوری اسلامی نیز طرف این توافق نبود.
در آن زمان، اتحاد بین واشنگتن و کابل، که زمانی برپایهی شعارهایی چون آرزوی دموکراسی، حقوق زنان و ملتسازی شکل گرفته بود، به دلیل اتهامزنیها و خستگیهای متقابل سست شده بود. توافق صلح بین ایالات متحده و طالبان اوضاع را به طرز چشمگیری بدتر کرد. این توافق شامل یک سری توافقنامههای کتبی و شفاهی محرمانه بود، از جمله یک ماده بحثبرانگیز که ایالات متحده را از کمک به نیروهای افغان در عملیاتهای تهاجمیاش علیه طالبان منع میکرد. غنی، که تا حد زیادی از این روند کنار گذاشته شده بود، تلاش کرد تا بفهمد ایالات متحده با چه چیزی و چرا موافقت کرده است، و حتا زمانی که متوجه شد، به شدت مخالفت کرد. بعدا، زمانیکه طالبان به تعهدات خود در قبال ایالات متحده عمل نکرد، دولت ترمپ این نقضها را نادیده گرفت. حمدالله محب، مشاور امنیت ملی غنی، گفت: «غنی احساس کرد که به او دروغ گفته شده است. «او تضعیف شد.»
در طول مذاکرات، غنی با سیاستمداران امریکایی حامی جنگ، مانند سناتور جمهوریخواه لیندسی گراهام، که از مدتها پیش خواستار ادامه حضور امریکا در افغانستان شده بود، ارتباط برقرار کرد. پس از گفتوگوهای غنی با گراهام، سناتور مرتبا با مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ترمپ تماس میگرفت که در یک مقطع زمانی، غنی را به «بسیج واشنگتن علیه» دولت ترمپ متهم کرد. نظر بسیاری از مقامات وزارت خارجه، از جمله دیپلماتهای حرفهای غیرحزبی، این بود که غنی علاقه چندانی به مذاکره با طالبان ندارد. خلیلزاد گفت: «او وضعیت موجود را ترجیح میداد. این وضعیت او را در قدرت نگه داشته است.»
در ماه جنوری، این توافقنامهی شکننده برای بایدن به میراث ماند. او میتوانست استقرار نظامی امریکا را بدون توجه به توافق، طولانیتر کند، یا میتوانست از رمپ خروجی که ترمپ ساخته بود به حرکت ادامه دهد. بایدن، که بهعنوان معاون رییسجمهور در دوران باراک اوباما با فرستادن تعداد زیادی نیروی نظامی به جنگ مخالف بود، آشکارا در مورد اینکه که افغانستان هرگز بتواند به کشوری امن و قابل اداره تبدیل شود، تردید داشت. گاه بهنظر میرسید که او در مورد جمهوری اسلامی به همان اندازه مأیوس است که نیکسون در مورد ویتنام جنوبی. تصمیم او برای خروج ناگهانی نیروهای باقیمانده امریکایی در افغانستان، که با تسلط سریع طالبان بر کشور، و تخلیه آشفته بیش از صد هزار نفر از میدان هوایی بینالمللی حامد کرزی، به اوج رسید، بخشی از کارنامه او است. برای جمعیت حدود ۳۸ میلیونی افغانستان، این شکست پیامدهای بسیار فجیعتر بهدنبال داشته است. طالبان در حال تحمیل مجدد قوانین افراطی شریعت در کشور هستند، کشوری که میلیاردها دالر از کمکهای خارجی را از دست داده و اکنون قحطی در آن فراگیر شده است.
بحثها و تصمیمگیریها در واشنگتن، کابل و دوحه که قبل از سقوط جمهوری اسلامی انجام شد، عمدتا بهصورت محرمانه برگزار شد. صدها صفحه از یادداشتها، متنها، مدارک، ایمیلها و اسناد، و همچنین مصاحبههای متعدد با مقامات افغان و امریکایی، حاکی از وجود سابقه ناامیدکنندهای از قضاوتهای نادرست، غرور و توهم، از همان ابتدا است.
اولین تلاش جدی برای مذاکره با طالبان در نوامبر ۲۰۱۰ آغاز شد. ۹ سال قبل از آن، ایالات متحده دولت طالبان را که تروریستهای القاعده (مسئول حملات ۱۱ سپتامبر) را پناه داده بودند، سرنگون کرد. طالبان برای بازگشت به قدرت دست به شورش زده بودند و ریچارد هالبروک، فرستاده اوباما در منطقه، امیدوار بود که آنها را متقاعد کند جنگ را متوقف کرده و وارد سیاست افغانستان شوند. دیپلماتهای امریکایی و مذاکرهکنندگان طالبان در مورد راهحل احتمالی صلح گفتوگو کردند. اما طالبان از همکاری با رییسجمهور افغانستان، حامد کرزی، اولین رییسجمهور دموکراتیک این کشور، سر باز زدند و او را دستنشاندهی غیرقانونی خواندند. کرزی نیز به نوبه خود با اعطای مشروعیت از سوی امریکا به شورشیان افراطی که قصد سرنگونی دولت او را داشتند، مخالفت کرد.
کرزی در اواخر سال ۲۰۱۱ بر سر رایان کراکر، سفیر ایالات متحده در افغانستان فریاد زد: «تو به من خیانت کردی!» در نهایت کرزی به اوباما حواله شد و در اواسط سال ۲۰۱۳ گفتوگوهای جدی با طالبان در مورد تقسیم قدرت پایان یافت. قبل از اینکه اوباما قدرت را ترک کند، حضور نیروهای امریکایی در افغانستان را از اوج آن که حدود صد هزار نفر بود، بهشدت کاهش داد. اما او ۸ هزار و ۴۰۰ سرباز امریکایی را در مأموریتی با مدت نامحدود برای حمله به القاعده و شاخهای از دولت اسلامی و برای کمک به نیروهای افغان که با طالبان میجنگند، در افغانستان نگه داشت.
در سال ۲۰۱۷، رییسجمهور ترمپ جنرال اچآر مک مستر را بهعنوان مشاور امنیت ملی منصوب کرد. مک مستر توصیه کرد که نیروی هوایی و اطلاعاتی ایالات متحده حمایت بیشتری از نیروهای افغان به عمل آورد و رویکرد سختگیرانهتر در قبال پاکستان، حامیان تاریخی طالبان، اتخاذ شود. ترمپ با این استراتژی موافقت کرد و گویی میپذیرفت که صلح بین طالبان و جمهوری اسلامی احتمالا قابل دستیابی نیست. او در ماه آگست گفت: «هیچ کس نمیداند که آیا این اتفاق خواهد افتاد یا نه.» او وعده داد که نیروهای امریکایی تا زمانی که القاعده و دولت اسلامی را شکست ندهند در افغانستان خواهند ماند. او گفت: «عواقب خروج سریع هم قابل پیشبینی و هم غیرقابل قبول است».
اما زمانی که این استراتژی نتوانست سریعا سرنوشت جنگ را تغییر دهد، ترمپ شروع به جستوجوی راهی برای خروج کرد. (بعدها، او شکایت کرد: «من باید از غرایز خود پیروی میکردم، نه از جنرالهایم!») سال بعد، ترمپ مک مستر را برکنار کرد و جان بولتون را جایگزین او کرد، محافظهکاری سرسخت و مفسر فاکسنیوز که در دولتهای جمهوریخواه قبلی خدمت کرده بود. او همچنین مایک پمپئو، رئیس سازمان سیا را بهعنوان وزیر امور خارجه منصوب کرد. در تابستان ۲۰۱۸، پمپئو با خلیلزاد که در ماه سپتمبرفرستادهی دولت برای مذاکره با طالبان شد، مشورت کرد. چارلز کوپرمن، یکی از مشاوران ارشد بولتون، گفت: «تصور میشد که هیچکس وضعیت و بازیگران افغانستان را بهتر از خلیلزاد نمیشناسد. البته گزینههای زیادی هم وجود نداشت.» به یکی از دیپلماتهای ستاد خلیلزاد گفته شد که ترمپ میخواهد تا شش ماه دیگر افغانستان را ترک کند، اما شاید بتوان او را متقاعد کرد که تا ۹ ماه صبر کند.
خلیلزاد با قدی کمی بلندتر از یک متر و ۸۰ سانت، لبخند زیرکانه و پرمعنای یک فروشندهی زبردست را دارد. الیوت آبرامز، همکار او در دولت جورج دبلیو بوش، گفت: «زل بسیار دوستداشتنی است. حس شوخطبعی عالی دارد. همیشه شوخی میکند.» از نظر مقامات دیگر او زیرک و مرموز بود، بهویژه زمانی که درگیر دیپلماسی پیچیده میشد. کراکر گفت: «در سخنگفتن هیچ کم و کاستی ندارد، اما فهمیدن اینکه دقیقا دربارهی چه چیزی و چرا صحبت میکند، بسیار مشکل است.» وی افزود که خلیلزاد او را به یاد ضربالمثلی عربی از فریا استارک میاندازد که میگوید: «این که حقیقت را بدانید و از آن سخن بگویید خوب است، اما بهتر است که حقیقت را بدانید و دربارهی درختان نخل حرف بزنید.» به گفتهی بولتون، ترمپ یکبار به خلیلزاد گفت: «شنیدهام که تو یک کلاهبرداری، اگرچه برای این کار به یک کلاهبردار نیاز است.» خلیلزاد با استناد به ضربالمثلی که اغلب به هریاس. ترومن نسبت داده میشود، چنین توهینهایی را رد کرد: «اگر در واشنگتن دوست میخواهی، یک سگ بگیر.»
در اکتبر ۲۰۱۸، خلیلزاد به کابل رفت و در ارگ، محوطهای به وسعت ۸۳ جریب، دفتر و اقامتگاه رییسجمهور افغانستان با غنی ملاقات کرد. آنها نزدیک به پنجاه سال بود که یکدیگر را میشناختند. زمانی که در اواخر دهه ۱۹۶۰ در کابل نوجوان بودند، به برنامه تبادل لیسه «خدمات میدانی امریکا» پیوسته بودند. (غنی به دریاچه اسویگو اورگان و خلیلزاد به سرس کالیفرنیا رفت.) در طول سالها، به گفته دیپلماتهای امریکایی که با آنها کار میکردند، روابط آنها به رقابتی میان برادران شباهت پیدا کرد. زمانی که غنی در سال ۲۰۱۴ نامزد ریاستجمهوری شد، گفت که به خاطر نشانههایی مبنی بر اینکه خلیلزاد نیز احتمالا در حال تلاش برای نامزدکردن خود بوده، آزرده شده است، که البته خلیلزاد آن را رد کرد. آنها در جلسات به زبان دری و انگلیسی شوخی میکردند. در خلوت، بهنظر میرسید هر یک بر این باور است که دیگری از منیت و جاهطلبی بیش از حد رنج میبرد.
غنی زمانی یکی از برنامهریزان بانک جهانی بود و تابعیت امریکایی داشت. پس از سقوط طالبان، او به افغانستان بازگشت و در آنجا بهعنوان وزیر مالیه حامد کرزی مشغول کار شد. او در سال ۲۰۰۴ دولت را ترک کرد و پنج سال بعد، پس از انصراف از تابعیت امریکایی، برای ریاستجمهوری در برابر کرزی نامزد شد و شکست خورد. در سال ۲۰۱۴، زمانی که کرزی برای دوره بعدی دیگر واجد شرایط نبود، غنی دوباره نامزد شد و عبدالله عبدالله، وزیر خارجه پیشین را در انتخاباتی که به خاطر اتهامات تقلب شفافیت آن خدشهدار شده بود، به سختی شکست داد. پس از مذاکرات، عبدالله رییساجرایی افغانستان شد.
غنی دکترای مردمشناسی خود را از دانشگاه کلمبیا گرفته بود، و گاهی اوقات طوری عمل میکرد که گویی ریاستجمهوری برایش دوره تحصیلات تکمیلی است. او در بین دو اقامتگاه خود در کابل، یک کتابخانه شخصی متشکل از هفت هزار جلد کتاب داشت و در جلسات اغلب به ادبیات آکادمیک اشاره میکرد. او بهدنبال توانمندسازی کسانی بود که از آنها بهعنوان «ذینفعان» افغانستان یاد میکرد؛ فعالان حقوق بشر، علمای اسلامی، شرکتهای رسانهای و تاجران. او پستهای مدیریتی دوران خود را با تکنوکراتهای دیگری که از دانشگاههای خارج از کشور فارغالتحصیل شده بودند، پر کرد و سیاستمداران و قدرتمندان سنتی افغان را که از نظر او کشور را به ویرانی کشانده بودند، طرد کرد. دیپلماتها و فرماندهان نظامی امریکایی پیوسته غنی را تحت فشار قرار دادند تا با کرزی، عبدالله، و چهرههایی مانند عبدالرشید دوستم، که پیروان مسلح و سابقه نقض حقوق بشر داشت، همسو شود. چنین افرادی بخش عمدهای از قدرت نظامی علیه طالبان را در اختیار داشتند، و انتظار نمیرفت غنی بتواند بدون آنها، به توافق با طالبان دست یابد.
جیمز کانینگهام که در دوره اول ریاستجمهوری غنی بهعنوان سفیر ایالات متحده در کابل خدمت میکرد، گفت: «او سیاستمدار خوبی نیست. خصایص قابل تحسین زیادی در او هست، اما او نتوانست مهارتهای سیاسی لازم برای ایجاد ائتلاف و مشارکت با افراد مخالف با خود را پیدا کند.»
در دیدار اولیهاش با خلیلزاد در قصر ارگ، غنی پاورپوینتی طولانی دربارهی موانع صلح ارائه کرد. او بر این تصور بود که جمهوری اسلامی و ایالات متحده با هم مذاکره کنند و در مقابل طالبان بنشینند، ایدهای که خلیلزاد آن را آشکارا غیرواقعنگرانه می پنداشت. برای نزدیک به یک دهه، طالبان اصرار داشتند که برای تضیمن خروج نیروهای ناتو که در نظرشان نیروی اشغالگر بودند، فقط با مقامات ایالات متحده وارد گفتوگو خواهند شد. خلیلزاد و بسیاری دیگر از دیپلماتها بر این باور بودند که مذاکرات صلح میان حکومت غنی و طالبان باید پس از موافقت ایالات متحده برای خروج و متعهدشدن طالبان به مشارکت در چنین گفتوگوهایی صورت بگیرد.
خلیلزاد پس از این دیدار به پاکستان رفت و در آنجا با رهبران شورشیان دیدار کرد. پس از اتمام ملاقات، غنی قضیه را فهمید و از عصبانیت منفجر شد. او به بدخلقی معروف بود. یاسین ضیا، جنرال چهار ستاره افغان که در سال ۲۰۲۰ بهعنوان رییس ستاد ارتش منصوب شد، به یاد میآورد: «او احساساتی میشد و شروع به فریاد میکرد. در جنگ، این نوع رفتار کمکی به شما نمیکند. دیپلماتهای امریکایی گاهی این رفتارهای آتشین را خشم ساختگی میخواندند که برای کندکردن روند هرگونه مذاکراتی که ممکن است اقتدار غنی را تضعیف کند، طراحی شده است.»
بیاعتمادی متقابل بین خلیلزاد و غنی روابط ایالات متحده و افغانستان را برای سه سال آینده شکل داد و آن را مخدوش کرد.
ایالات متحده و طالبان مذاکرات رسمی را در ۲۲ جنوری ۲۰۱۹ آغاز کردند. شرکتکنندگان در مرکز شهر دوحه، در یک برج شیشهای استوانهای شکل که وزارت امور خارجه قطر در آن قرار دارد، ملاقات کردند. خلیلزاد رهبری هیأت امریکایی را برعهده داشت. شیرمحمد عباس استانکزی، دیپلماتی که در سال ۲۰۱۱ برای مدت کوتاهی در گفتوگو با مذاکرهکنندگان دولت اوباما حضور داشت، به رهبری تیم طالبان کمک کرد. استانکزی در بیانیه افتتاحیه گفت: «جنگ خیلی طولانی شده است. ما میلیونها گالن خون ریختهایم. ما خواهان صلح در افغانستان از طریق مذاکره هستیم.» عبدالله امینی، مشاور کهنهکار فرماندهان نظامی ایالات متحده در کابل، که بسیاری از بستگان خود را در جریان جنگ طولانی از دست داده بود، هنگام ترجمه سخنان استانکزی برای هیأت امریکایی با صدای بلند گریست.
خلیلزاد توافقی را درنظر گرفته بود که شامل چهار بخش بود: خروج امریکا از افغانستان، تضمین طالبان مبنی بر عدم همکاری با القاعده، دولت اسلامی و سایر گروههای تروریستی علیه ایالات متحده، مذاکره طالبان و جمهوری اسلامی در مورد توافق تقسیم قدرت، و برقراری آتشبس. این چهار شرط به یکدیگر وابسته بودند، یا همان گونه که خلیلزاد اغلب میگوید: «تا زمانی که روی همه چیز توافق نشود، هیچ توافقی صورت نمیگیرد.»
در ابتدا، هر دو طرف متواضعانه پیش میرفتند. خلیلزاد با اشاره به نیروهای امریکایی گفت: «تا پایان اپریل میتوانیم نیمی از آن نیروها را خارج کنیم». استانکزی به همان اندازه با سرعت در مورد مبارزه با تروریسم تضمین داد: «ما ضمانت میدهیم که اجازه نخواهیم داد القاعده به شما حمله کند.» اما زمانی که خلیلزاد پیشنهاد آتشبس سراسری و مذاکرات تقسیم قدرت بین طالبان و کابل را داد، استانکزی مخالفت کرد. او گفت: «ما درک میکنیم که نمیتوانیم به تنهایی بر افغانستان حکومت کنیم و برای دستیابی به یک راهحل از طریق مذاکره به کمک نیاز داریم.» اما او ابتدا خواستار توافقی بود که خروج نیروهای امریکایی را در ازای وعدههای ضدتروریسم طالبان تضمین کند.
روزها رفت و آمد میکردند. خلیلزاد در آخرین جلسه گفت: «واشنگتن بر آتشبس جامع اصرار دارد.» در نهایت، نمایندگان طالبان گفتند که اگر ایالات متحده متعهد به عقبنشینی شود، حمله به نیروهای ایالات متحده و متحدان ناتو را متوقف خواهند کرد، اما جنگ طالبان برای سرنگونی حکومت غنی ادامه خواهد داشت. طالبان آتشبس با کابل را تنها بهعنوان یک دستور کار در مذاکرات آتی میان طرفهای افغان در نظر خواهند گرفت.
این با خواستههای مذاکرهکنندگان امریکایی فاصلهی زیادی داشت. نیروهای امریکایی تا حدودی برای دفاع از جمهوری اسلامی در برابر دشمنان مسلح در افغانستان حضور داشتند. نام مأموریت آنها «حمایت قاطع» بود. فرماندهان امریکایی بر این باور بودند که ترک جنگ بدون توافق سیاسی میان افغانها و آتشبس پایدار هم خطرناک و هم شرمآور است. اما خلیلزاد نگران بود که رویکرد انعطافناپذیر باعث توقف مذاکرات شده و حتا باعث شود ترمپ از آنچه پیشبینی میشد ناگهانیتر جمهوری اسلامی را رها کند. او پیشنهاد کرد که بعدا به بحث برگردند.
در اواخر فبروری، خلیلزاد در دوحه به «دهکده و آبگرم شرق»، هتل مجلل دِ ریتز کارلتون در خلیج فارس وارد شد. ملا عبدالغنی برادر، یکی از بنیانگذاران طالبان، هنگام نان چاشت با وی ملاقات کرد. برادر پیش از سقوط حکومت طالبان، معاون وزیر دفاع بود. به گفته مقامات افغان و امریکایی، پس از انتخاب حامد کرزی بهعنوان رییسجمهور، برادر که مخفی شده بود، وارد گفتوگوهای پشت پرده در مورد آشتی سیاسی بین طالبان و جمهوری اسلامی جدید شد. در سال ۲۰۱۰، یک تیم مشترک سازمان سیا و پاکستان برادر را در کراچی دستگیر کردند و پاکستان او را ابتدا زندانی و بعدا به حبس خانگی منتقل کرد. پس از اینکه خلیلزاد فرستاده ترمپ شد، قمر جاوید باجوا، فرمانده ارتش پاکستان را متقاعد کرد که برادر را بهعنوان نشانهی حسننیت آزاد کند.
به گفته لیزا کرتیس، یکی از متخصصین امور افغانستان در میان کارمندان امنیت ملی ترمپ که در جلسه حضور داشت، خلیلزاد به برادر گفت: «من دربارهی شما تحقیق کردهام. میدانم که شما مرد صلحطلبی هستید.»
برادر پاسخ داد: «میدانم که اگر شما نبودید سر این میز نمینشستم».
خلیلزاد و پمپئو نقش برادر در دوحه را نشانهی جدیبودن طالبان در مذاکرات میدانستند. (تا حدیکه پمپئو یکبار به غنی گفت، برادر «سیاستمدار بسیار خبرهای است.») روز بعد، خلیلزاد برادر را در اتاق هتل، مشرف به استخری که زنان با بیکینی در آن استراحت میکردند، ملاقات کرد. خلیلزاد با استناد به این باور رایج اسلامی مبنی بر اینکه زندگی پس از مرگ بهشتی پر از شراب و زنان باکره در انتظار اوست، به شوخی گفت: «شما باید الان احساس کنید در بهشت هستید.» برادر به سمت پنجره رفت و پرده را کشید.
مذاکرات بین امریکاییها و طالبان تا بهار ادامه یافت، ابتدا در شرق و سپس در دفتر دیپلماتیک دوحه. برادر مرتبا شرکت نمیکرد، اما خلیلزاد گهگاه بهطور خصوصی در اتاق هتلش به ملاقات او میرفت. خلیلزاد همچنین با اعضای هیأت طالبان و چند تن از دستیاران غنی ارتباطات جداگانه از طریق واتساپ داشت و گهگاه با استفاده از سیگنال به غنی پیام میداد. تدابیر سریع دیپلماتیک او باعث شد تا دیگر مقامات پنتاگون و کاخ سفید نتوانند اقدامات او را دنبال کنند. یکی از مقامات پنتاگون گفت که اعضای تیم مذاکرهکننده به شوخی میگفتند که «جالبترین و پراطلاعاتترین سختافزار در جهان موبایل زل است.» زیرا او دائما بحثهایی را مطرح میکرد که هیچ کس دیگری از آن مطلع نبود. این مقام گفت: «او آن را بداهه مینامید. برای باقی ما بیشتر شبیه هرجومرج بود.» در ۱۹ اپریل، غنی نامهای شکایتآمیز به پمپئو فرستاد و در آن از مذاکرات خلیلزاد با طالبان قطع امید کرده و گفته بود خلیلزاد در طول مذاکرات شانزده روزه در مجموع تنها شش دقیقه با او صحبت کرده است.
در جلسات رسمی استانکزی و دیگر مذاکرهکنندگان طالبان، از جمله زندانیان سابق گوانتانامو که در زمان مذاکرات دوره اوباما آزاد شده بودند، حضور داشتند. قرار بود جلسات صبح ساعت ده و نیم آغاز شود. امریکاییها زود به آنجا میرسیدند و طالبان معمولا دیر میآمدند. با این حال، در آغاز تابستان، دو طرف در حال تبادل پیشنویس توافق نهایی بودند. خلیلزاد ۱۴ جولای را بهعنوان تاریخ اعلام امضا تعیین کرد و برنامهریزی برای مذاکرات فوری بعدی در اسلو بین طالبان و نمایندگان جمهوری اسلامی برای تصمیمگیری در مورد آینده سیاسی افغانستان را آغاز کرد.
امریکاییها هنوز مشخص نکرده بودند که آیا طالبان در جنگ علیه جمهوری اسلامی آتشبس را میپذیرد یا خیر. در اوایل جولای، مولی فی، معاون خلیلزاد، استانکزی را در مورد این موضوع تحت فشار قرار داد، که او آن را موضوعی «بسیار مهم» برای «بلندپایهترین مقام رهبری امریکا» توصیف کرد. استانکزی تسلیم نشد و خواست جدیدی را مطرح کرد: او خواستار آزادی هزاران زندانی طالبان بود که در زندانهای غنی به سر میبردند.
فرستادگان طالبان اصرار داشتند که برای متقاعدکردن تندروترین جناحهای خود در مورد مزایای گفتوگوهای صلح، به این امتیاز نیاز دارند. خلیلزاد گفت که ایالات متحده تلاش خواهد کرد تا غنی را متقاعد به موافقت کند، و آندرو وال، یکی از فرماندهان نیروی دریایی «حمایت قاطع» به یاد میآورد هنگامی که افسران نظامی ایالات متحده در جلسه متوجه شدند که طالبان ممکن است بدون دستیابی امریکاییها به آتشبس، اسیران خود را آزاد کنند، خواستند از آنجا خارج شوند. وال گفت، خلیلزاد «آشکارا خواهان دستیابی به یک توافق بود و بهنظر میرسید مایل است تقریبا هر امتیازی به طالبان بدهد. معلوم نبود که اصلا ما خط قرمزی واقعی داریم یا خیر.» در ۳ جولای، پیشنویس توافقنامه بهروزرسانی و آزادی «حداکثر» پنج هزار زندانی طالبان در آن گنجانده شد. (در عوض، طالبان هزار زندانی دولت افغانستان را آزاد میکردند.)
یک هفته بعد، ژنرال آستین اسکات میلر، فرمانده نیروهای ناتو در افغانستان، به دوحه پرواز کرد و خلیلزاد برای صرف صبحانه با او ملاقات کرد. نادر نادری و عبدالمتین بیک، دو مشاور جوان غنی که با فرستادگان طالبان صحبت کرده بودند، نیز به آنها پیوستند. نادری و بیک گزارش دادند که چند تن از طالبان با کلامی تحقیرآمیز به شکست امریکا افتخار کردهاند. یکی از مذاکرهکنندگان طالبان فریاد زده بود: «آنها دم خود را روی کولشان گذاشته و فرار کردند». بیک بعدا به خلیلزاد گفت: «بیدار شو». وی گفت: «خواهش میکنم، به خاطر خدا، طالبان برای مذاکرات ارزشی قائل نیستند، حلوفصل سیاسی برایشان بیمعناست. آنها واقعا هدفشان پیروزی در نبرد است.»
خلیلزاد به او گفت نگران نباش. او گفت: «من آنها را در گوشهای گیر انداختهام. راهحل سیاسی پیدا خواهد شد.» (خلیلزاد انجام این مکالمه را رد کرد.)
در ۱۴ جولای توافقی صورت نگرفت. در ۷ آگوست، در دفتر دیپلماتیک، تیمهای مذاکرهکننده دو «ضمیمه» محرمانه به پیشنویس اصلی توافق را مورد بحث قرار دادند تا اختلافات باقیمانده را حلوفصل کنند. یکی از جزئیات تعهدات طالبان برای سرکوب القاعده و دولت اسلامی بود. دیگری تلاش برای برقراری ارتباط میان خروج ایالات متحده و کاهش خشونت در جنگ بود. خلیلزاد با اذعان به اینکه طالبان به کارزار نظامی خود علیه جمهوری اسلامی پایان نخواهد داد، پیشنهاد کرد که همه طرفها به طور موقت نبرد را در پنج ولایت از ۳۴ ولایت کشور متوقف کنند تا ایالات متحده بتواند با خیال راحت خروج خود را آغاز کند. در بقیه مناطق افغانستان، جنگ ادامه مییافت و در صورت حمله طالبان به واحدهای افغان، نیروهای امریکایی میتوانستند مداخله کنند. طالبان در هر منطقهای حمله به واحدهای افغان را متوقف میکردند، ایالات متحده متقابلا حملات را متوقف میکرد و آتشبس محلی برقرار میشد. فی، معاون خلیلزاد، توضیح داد از آنجایی که ایالات متحده «وظیفه» دارد از متحدان افغان خود دفاع کند، تعیینکنندهی دامنه این کاهش خشونت طالبان خواهد بود. او گفت: «اختیار با شماست. اگر شما حمله نکنید، ما هم حمله نمیکنیم.» او تصدیق کرد که این پیشنهاد پیچیده بود. او گفت: «ما آتشبس را در همه جا ترجیح میدهیم.»
این پیشنهاد نسخهای برای سردرگمی و درگیری بیشتر بود. هر دو طرف پذیرفتند که ایالات متحده دیگر در عملیات «تهاجمی» علیه طالبان شرکت نخواهد کرد. اما ایالات متحده و طالبان در مورد شرایطی که در آن ایالات متحده میتواند از متحدان خود دفاع کند، اختلاف نظر داشتند. استدلال طالبان این بود که نیروهای میلر فقط میتوانند به شورشیانی که مستقیما در حملات به نیروهای افغان نقش داشته باشند، حمله کنند، در حالی که میلر این تفسیر را بسیار محدود میدانست و میگفت که او میتواند به روشهای دیگر، از جمله حمله پیشگیرانه به جنگجویان طالبان که در حال برنامهریزی یک حمله بودند، اقدام کند.
در هر صورت، امتیازات ایالات متحده به طالبان به وضوح ضربهای به ارتش غنی بود. برای سالها، نیروهای افغان برای پشتیبانی از حملات زمینی و حمله به اردوگاهها و خطوط تدارکاتی طالبان، به بمبافکنها و توپخانههای امریکایی متکی بودند. اکنون نیروهای افغان در طول کارزارهای تهاجمی تنها خواهند بود و اگر به آنها حمله شود، در مورد اینکه آیا نیروهای امریکایی وارد عمل خواهند شد یا نه، ابهام وجود داشت.
اما خلیلزاد بر این باور بود که برای بستن قرارداد زمینه مشترک کافی را به وجود آورده است. او متن پیشنویس را با غنی به اشتراک گذاشت، اگرچه در ابتدا از ترس لو رفتن ضمیمههای پیشنهادی، آن بخشها شامل نبودند. غنی، همانطور که پیشبینی میشد، با این پیشنویس مخالفت کرد و تغییراتی در سند پیشنهاد داد. پمپئو و خلیلزاد بیشتر ویرایشهای او را نادیده گرفتند و قرار گذاشتند که در ۱۶ آگست در مورد توافق به ترمپ در استراحتگاه گلفاش در بدمینستر نیوجرسی، گزارش دهند.
خلیلزاد به همراه مایک پنس (معاون رییسجمهور) بولتون و دیگر مقامات امنیت ملی به یک اتاق کنفرانس به ترمپ پیوست. وی وعده طالبان را مبنی بر اینکه اجازه نمیدهند القاعده به ایالات متحده حمله کند، شرح داد. هنگامی که گفت غنی با توافقنامه موافق نیست، ترمپ گفت: «چرا وقت خود را برای صحبت با غنی تلف میکنید؟ او یک کلاهبردار است.»
ترمپ سپس از خلیلزاد پرسید که آیا میتواند به طالبان «چیزی در ازای همکاریشان بدهد.»
«آقای رییسجمهور منظورتان چیست؟»
« مثلا پول.»
خلیلزاد پاسخ داد: «نه. آنها در فهرست تروریسم قرار دارند. ما نمیتوانیم به آنها پول بدهیم.»
ترمپ قبل از اینکه خلیلزاد توضیح دهد که جنگ طالبان علیه کابل احتمالا ادامه خواهد داشت، به سراغ موضوعات دیگری رفت.
در ۲۵ آگست در دوحه، طالبان پیشنویس نهایی پیوست را در مورد مبارزه با تروریسم و محدودیتهای جنگ پذیرفتند. این پیوست طالبان را از حمله به نیروهای ایالات متحده و ناتو در هنگام عقبنشینی منع میکرد. به گفته یکی از مقامات حاضر، میلر به نمایندگان طالبان گفت: «اگر یک امریکایی پس از امضای توافق بمیرد، آنوقت توافق منتفی است.» در مورد جنگ مداوم طالبان علیه جمهوری اسلامی، میلر «اقدامات لازم و متناسب» را برای دفاع از نیروهای کابل در صورتی که مورد حمله قرار میگرفتند، اتخاذ میکرد، بدون آنکه در عملیات «تهاجمی» شرکت کند.
نمایندگان طالبان همچنین تعهدات شفاهی را ارائه کردند که مقامات امریکایی آن را برای سوابق خود ثبت کردند. در مورد مبارزه با تروریسم، نمایندگان طالبان گفتند که از ادامه عملیات ایالات متحده علیه دولت اسلامی و القاعده استقبال میکنند. آنها گفتند اگر ایالات متحده داعش را بمباران کرد «به گردنت گل خواهیم آویخت». در مورد القاعده، آنها به امریکاییها گفتند: «هر چقدر میخواهید بکشید.» در امتیازی به میلر، طالبان همچنین موافقت کردند که به شهرهای بزرگ افغانستان یا تأسیسات دیپلماتیک حمله نکنند.
در پایان، شرایط توافقنامه خروج امن امریکا را در اولویت قرار داد. این در شرایطی بود که تعداد تلفات ایالات متحده در افغانستان مدتها به حداقل رسیده بود. نیروهای ایالات متحده و ناتو به ندرت در نبردهای زمینی شرکت میکردند. کار اصلی آنها محافظت از دولت، آموزش ارتش افغانستان و پشتیبانی هوایی بود. این نقشها برای تلاشهای جنگی حیاتی بودند، اما نسبتا کمخطر نیز بودند. از سال ۲۰۱۵، سالانه کمتر از ۱۲ سرباز امریکایی در جنگ در افغانستان کشته شدهاند. تلفات سالانه سربازان و پولیس جمهوری اسلامی بیش از هشت هزار نفر برآورد شده است. به گفته سازمان ملل، این جنگ سالانه جان چند هزار غیرنظامی را نیز میگرفت.
در پایان ماه آگست، ترمپ طرحی را برای دعوت از طالبان به کمپ دیوید برای امضای توافق ارائه کرد. سپس، در ۵ سپتامبر، یک خودروی بمبگذاری شده در کابل منفجر شد و حدود ۱۲ نفر از جمله الیس آنجل بارتو اورتیز، گروهبان ۳۴ ساله ارتش ایالات متحده را کشت. در آخر هفته، ترمپ مذاکرات صلح را با توییتی به پایان رساند و طالبان را مقصر مرگها دانست: «اگر آنها نتوانند در جریان این مذاکرات صلح بسیار مهم با آتشبس موافقت کنند و حتا ۱۲ انسان بیگناه را بکشند، احتمالا به هیچ وجه قدرت این را ندارند که برای توافقی معنادار مذاکره کنند.»
پمپئو به خلیلزاد گفت: «تو باید به خانه برگردی.»
یکی از مقامات ارشد کاخ سفید یادآور شد: زمانی که ترمپ از توافق خارج شد، «به معنای واقعی کلمه از خوشحالی از جا پریدم. وقتی آن توییت منتشر شد، هیجانزده شدم.» بسیاری از مقامات در سراسر دولت، از جمله بولتون و دیگر دستیاران امنیت ملی، فکر میکردند که مفاد توافق به نفع طالبان است و برخی نیز مخالف مصالحه بودند. چارلز کوپرمن که معاون بولتون شده بود، گفت: «این ایده که ما میتوانیم خودمان با طالبان، با کنار گذاشتن دولت افغانستان، مذاکره کنیم، دیوانگی بود.» اما این احساس پیروزی آنها کوتاهمدت بود. دو ماه بعد، تیم خلیلزاد آزادی دو استاد دانشگاه امریکایی افغانستان، یک امریکایی و یک استرالیایی، را که در سال ۲۰۱۶ ربوده شده بودند و توسط جناح حقانی طالبان، گروهی مرتبط با القاعده، بازداشت شده بودند، تضمین کرد. پیش از این، غنی، انس حقانی، یکی از اعضای جوان این شبکه را آزاد کرده بود. پس از آزادی این زندانیان، پمپئو به خلیلزاد گفت که برای از سرگیری مذاکرات صلح تلاش کند.
در ۷ دسامبر، برادر بار دیگر با خلیلزاد در دوحه ملاقات کرد و همچنان به دنبال تعهد امریکا برای خروج سریع از افغانستان بود. برادر گفت: هدف اصلی ما تعیین تاریخ و اعلامیه برای امضای قرارداد است. آنها تصمیم گرفتند قراردادی را که تابستان قبل مذاکره شده بود امضا کنند. طالبان قول دادند که برای نشاندادن تعهد خود به مدت هفت روز قبل از رسمیشدن توافق، خشونت را کاهش دهند. پمپئو با غنی تماس گرفت تا به او اطلاع دهد که توافق دوباره در جریان است و آن زمان بود که غنی متوجه شد تعداد انگشتشماری از مخالفتهای او مورد توجه قرار گرفته است.
در ۲۹ فبروری ۲۰۲۰، در استراحتگاه شرایتون گرند دوحه، خلیلزاد و برادر، بهعنوان چارهای موقتی، توافقنامهی آوردن صلح به افغانستان را امضا کردند. در این توافقنامه آمده بود که در ۱۰ مارچ ۲۰۲۰، «طالبان مذاکرات بینالافغانی را برای دستیابی به صلح پایدار آغاز خواهند کرد» و ایالات متحده متعهد شد تا نیروهای نظامی خود را تا ماه می ۲۰۲۱ خارج کند. غنی، که فهمید هیچ انتخابی جز همکاری ندارد، «بیانیه مشترک» با دولت ترمپ صادر کرد که در آن اهداف کلی توافق را تأیید و در عین حال مخالفت خود با شرایط را نیز آشکارا اعلام کرد. در این مراسم در دوحه، پمپئو به حاضران گفت که این توافق «هیچ معنایی ندارد» مگر اینکه همه طرفهای آن «اقدامی ملموس نسبت به تعهدات و وعدههای دادهشده انجام دهند». هبتالله آخندزاده، رهبر ارشد و انزواطلب طالبان، از مکانی نامعلوم بیانیهای صادر کرد و تعهد امریکا به عقبنشینی را «پیروزی جمعی کل ملت مسلمان و مجاهد» خواند.
روز بعد ترمپ با غنی تماس گرفت. او گفت: «ما برای انجام این کار به شما تکیه میکنیم»، که به معنای توافق تقسیم قدرت با طالبان بود. ترمپ ادامه داد: «مردم امریکا طرفدار این توافق بودند. دشمنان من نیز طرفدار آن هستند.» غنی پاسخ داد که کلید آن «اقدامی قابل قبول» از سوی طالبان مبنی بر کاهش خشونت از سوی آنها خواهد بود، اما او گفت که آماده است تیمی را برای مذاکره با آنها بفرستد.
ترمپ گفت: «گام بزرگی است. ما باید این کار را انجام دهیم. اگر چیزی نیاز داشتی با من تماس بگیر.»
دو روز بعد ترمپ با برادر تماس گرفت. به گفته یکی از مقاماتی که به این مکالمه گوش داد، ترمپ به او گفت: «شما جنگجویان سرسختی هستید.» سپس ترمپ پرسید: «آیا درخواستی از من دارید؟»
برادر گفت: «ما میخواهیم زندانیان ما آزاد شوند.» وی افزود که شنیده است که غنی همکاری نخواهد کرد. ترمپ گفت که به پمپئو میگویم که بر غنی فشار بیاورد.
اواخر همان ماه، پمپئو با غنی در کابل ملاقات کرد و از او خواست تا در مورد آزادی زندانیان طالبان انعطافپذیر باشد. اما همچنین به او اطمینان داد: «ایالات متحده اهرم فشار شماست. اگر به آنچه میخواهیم نرسیم، افغانستان را ترک نمیکنیم. ما تنها زمانی میرویم که یک راهحل سیاسی به وجود آمده باشد.»
غنی به او گفت: «این شفافیت که شما در مذاکرات کنار ما خواهید ایستاد، چیزی است که ما هرگز نداشتهایم.»
سپس پمپئو در توضیح صحبت قبلی خود گفت: «این شرایط تنها در صورتی تغییر خواهد کرد که پیشرفتی نداشته باشیم.» بهنظر میرسد غنی این هشدار را درک نکرده بود. او بعدا سخنان پمپئو را سخنان یک دیپلمات اروپایی خواند و آن را «نقطه عطفی» دانست گواه بر این که ایالات متحده واقعا تا زمانی که صلحی از طریق مذاکره صورت نگیرد، جمهوری اسلامی را رها نخواهد کرد.
بهار آن سال، طالبان اسامی پنج هزار زندانی را که خواستار آزادی آنها قبل از آغاز گفتوگوهای تقسیم قدرت بود، ارائه داد. گروهی از افسران اطلاعاتی ایالات متحده و سایر مقامات اسامی طالبان را بررسی کردند و یک «لیست اعتراضی» تهیه کردند که چندین قاتل محکوم جزو آنها بود، از جمله نرگس محمد حسن، افسر پولیس افغانستانی متولد ایران که در سال ۲۰۱۲ جوزف گریفین مربی پولیس امریکایی در مقر پولیس کابل را کشته بود. همچنین در این لیست یک زندانی معروف به حکمتالله، یک سرباز سابق افغان بود که سه سرباز استرالیایی را هنگامی که هنگام استراحت مشغول بازی پوکر و بازی رومیزی ریسک بودند، کشته بود. در آن لیست فقط نام دو نفر از کسانی که مرتکب «حمله به خودی» شده بودند به چشم میخورد. این افرادِ غالبا اجیر شده از سوی طالبان، سربازان خارج از وظیفه و غیرنظامیان را کشته بودند، حملاتی که جنگ امریکا را تحتالشعاع قرار داده بود.
مشاوران غنی نیز در حال تهیه فهرست خود از چند صد زندانیِ به گفتهی آنها «مشکلساز» بودند. افرادی مثل قاتلان، اختطافگران، و قاچاقچیان مواد مخدر، که برخی از آنها در انتظار اعدام بودند. در اواخر ماه می، غنی کمتر از هزار زندانی را آزاد کرد که مشاورانش آنها را کمخطر معرفی کرده بودند. اما طالبان قاطعانه گفت: طبق مذاکره یا تمام پنج هزار زندانی را آزاد کنید یا مذاکرات پیش نخواهد رفت. خلیلزاد به یاد میآورد: «طالبان سرسخت شدند. آنها میدانستند که ما بهشدت از برگزاری مذاکرات بینالافغانی ناامید شدهایم.»
دولت ترمپ به جای اعمال فشار بیشتر بر طالبان، فشار بر غنی را افزایش داد. زمانی که آنها با مشکل زندانیان درگیر بودند، خلیلزاد به همراه پیامی از ترمپ در ارگ به دیدار غنی رفت: «ما آماده همکاری با رییسجمهور غنی هستیم، اما اگر تصور بر این باشد که هدف بزرگ فدای مسائل کوچک میشود، پس ما هم حاضریم روابطمان را تغییر دهیم.»
غنی حرکتی نکرد. او به خلیلزاد گفت: «امریکا به ما بدهکار نیست. اگر میخواهید ترک کنید، پس بروید، بدون عذاب وجدان.»
غنی آشکارا ائتلاف نظامی بلندمدت با واشنگتن را ترجیح میداد و بیشتر دوره ریاستجمهوری خود را صرف درخواست از نمایندگان امریکا برای حمایت بیشتر کرد. اما رییسجمهور افغانستان از انتظاراتی که ایالات متحده از او داشت، احساس فرودستی کرده بود. در سطح ملی، او رهبر مستقل یک دموکراسی مبتنی بر قانون اساسی بود. او این موضوع را یک اصل عالی تلقی میکرد. به گفتهی یکی از مقامات ارشد وزارت امور خارجه، اغلب با امتناع از «اظهار قانونی و فرمالیستیِ در مورد حقانیت افغانستان»، دیپلماتها را آزار میداد. در واقع، دولتی که غنی رهبری میکرد، عمیقا به پول و قدرت نظامی امریکا وابسته بود. حمدالله محب، مشاور امنیت ملی غنی، گفت: «آنها به ما سرنخهایی دربارهی آنچه از ما میخواستند انجام دهیم میدادند، اما اگر آن کارها را انجام نمیدادیم، تحت فشار شدیدی قرار میگرفتیم». اظهارات غنی مبنی بر اینکه جمهوری بدون ایالات متحده خوب خواهد بود، یا نمایش جسارت بود و یا صرفا خیالبافی.
در ماه جولای، ترمپ تصمیم گرفت که تعداد نیروهای امریکایی در افغانستان را تقریبا به نصف کاهش دهد و به حدود چهار هزار نفر برساند. خلیلزاد ناامید شد: او انتظار داشت که دولت ترمپ پیش از خارجکردن نیروهای بیشتر، رسما پایبندی طالبان به توافق دوحه را مورد بازبینی قرار دهد، اما او این کار را نکرد. در آن مرحله، ارزیابی خلیلزاد این بود که در نظر طالبان پایبندی معنای متفاوتی دارد. آنها طبق وعدهی خود، از حمله به نیروهای امریکایی خودداری کرده بودند و حملات انتحاری و بمبگذاریها را در شهرها و مراکز بزرگ این کشور کاهش داده بودند. آنها آتشبس سه روزهای را در عید فطر در اواخر ماه می اعلام کردند که تقریبا خوب پیش رفت. با این حال، آنها همچنان حمله به نیروهای افغان را ادامه دادند که جان صدها افغان را گرفت.
مارک میلی، رییس ستاد مشترک ارتش، با غنی در کابل ملاقات کرد و به او اطمینان داد که خروج از این کشور به معنای دستکشیدن ایالات متحده از افغانستان نیست. او گفت: «ما توافقنامهی خروج مشروط را امضا کردهایم.» سپس پیامی را که پمپئو به او داده بود منتقل کرد: نیروهای ایالات متحده تا زمانی که شروط تعیینشده برآورده نشود باقی خواهد ماند، و یکی از آن شرایط این است که طالبان و جمهوری اسلامی مذاکرات را آغاز کنند. در عین حال برای همه آشکار بود که ترمپ هر زمانی که بخواهد جنرالهای خود را کنار خواهد گذاشت.
در ۲۹ جولای، خلیلزاد و میلر، فرمانده نیروهای ایالات متحده و ناتو، با تضمینهای جدید برادر، با غنی در اقامتگاه او دیدار کردند. آنها به غنی گفتند که اگر او همه افراد فهرست طالبان را آزاد کند، طالبان به احتمال زیاد «خشونت را به میزان قابل توجهی کاهش خواهند داد» و بلافاصله گفتوگوها بر سر تقسیم قدرت را آغاز خواهند کرد. غنی از این پیشنهاد یکه خورد و اظهار داشت: «اگر ایالات متحده میخواهد افراد محکوم به اعدام و بزرگترین قاچاقچیان مواد مخدر در جهان را آزاد کند، باید مسئولیت آن را بر عهده بگیرید.» او گفت: «من نیستم.»
در نهایت غنی راهحلی پیدا کرد که به امریکاییها آنچه میخواستند را داد. او برای تصمیمگیری در مورد سرنوشت مشکلسازترین زندانیان طالبان لویه جرگه را فراخواند. در اوایل ماه آگست، لویه جرگه با آزادی همه افراد در لیست طالبان، از جمله حسن و سایر زندانیان در «لیست اعتراض» موافقت کرد. (یکی از مقامات اطلاعاتی افغانستان گفت که چند هفته پس از آزادی حسن، شخصی از افبیآی پرسید که آیا میتوان او را دوباره دستگیر کرد، اما او آن زمان به ایران فرار کرده بود.)
در ۱۲ سپتامبر، شش ماه پس از مشخصشدن توافقنامه دوحه، مذاکرات بینالافغانی بهطور رسمی در تفرجگاه شرق آغاز شد. گروه نماینده ۲۱ نفری که از سوی کابل فرستاده شده بود، ماهها بود که خود را آماده میکردند، همانند آمادگی گرفتن ورزشکاران برای رویدادی بزرگ که دائما به تأخیر میافتاد. یک بنیاد آلمانی سیمینارهایی را در مورد چگونگی مذاکره برای صلح برگزار کرده بود. اما در شرق، تیم کابل متوجه شد که طالبان بهشدت سرسخت هستند. حلوفصل یکی از موارد دستور کار بیش از دو ماه طول کشید. حبیبه سرابی، یکی از نمایندگان، به یاد میآورد که طالبان «از اینکه ایالات متحده را شکست دادهاند احساس غرور میکردند.»
میلر گفت که در همان زمان، شورشیان حملاتی را در قندهار و هلمند انجام دادند که آشکارا «نقض روح اگر نگوییم نقض متن» توافقنامه دوحه بود. در طول سه ماه آخر سال ۲۰۲۰، پس از آزادی زندانیان، خشونت در سراسر افغانستان افزایش یافت و تلفات غیرنظامیان در مقایسه با سال ۲۰۱۹ چهل و پنج درصد بیشتر شد. به گزارش سازمان ملل این حملات « ترس در محیط را تشدید و بسیاری از بخشهای جامعه را فلج کرد.» طالبان همچنین به بسیاری از حملات امریکا که در حمایت از نیروهای افغان انجام میشد اعتراض کردند و آنها را نقض ضمیمه توافق دوحه در مدیریت جنگ خواندند. همانند دادخواهان شرکتی متجاوز که با کاغذبازی به دنبال مغلوب کردن مخالفان خود بودند، شورشیان بیش از ۱۶۰۰ شکایت را به تیم خلیلزاد تسلیم کرده و از آنها برای توجیه تشدید مبارزات نظامی خود علیه کابل استفاده کردند.
زمانی که جو بایدن در سال ۱۹۷۲، در سن ۲۹ سالگی، برای مجلس سنا نامزد شد، در مخالفت با جنگ ویتنام وارد کارزار شد. او ادعا نکرد که جنگ غیراخلاقی است. در عوض، همانطور که بعدا در خاطرات خود نوشت، او معتقد بود که «صرفا احمقانه و اتلاف وحشتناک زمان، پول و زندگی براساس یک فرض ناقص» است. بایدن جنگ افغانستان را نیز با بدبینی مشابهی مینگریست. در سال ۲۰۰۹، بایدن بهعنوان معاون رییسجمهور امریکا با کرزی، رییسجمهور وقت افغانستان ملاقات کرد و از او خواست تا برای پایاندادن به حمایت پاکستان از طالبان سختتر تلاش کند. به گفته کرزی و یکی دیگر از افغانهای حاضر، «آقای رییسجمهور» بایدن، پاسخ داد: «پاکستان برای ایالات متحده پنجاه برابر مهمتر از افغانستان است.» در سال ۲۰۱۵، غنی و عبدالله برای صرف صبحانه در واشنگتن به بایدن پیوستند، او به آنها گفت که پیروزی در جنگ افغانستان «دستنیافتنی» است. به گفته محب، مشاور امنیت ملی غنی، مقامات افغان متقاعد شده بودند که اگر بایدن رییسجمهور شود «احتمالا عقبنشینی خواهد کرد».
بایدن پس از انتخاب ، در نوامبر ۲۰۲۰، جیک سالیوان را بهعنوان مشاور امنیت ملی و آنتونی بلینکن را بهعنوان وزیر امور خارجه معرفی کرد. هر دوی این افراد سالها تجربه کار در دولت داشتند و به خوبی با مجموعه سیاستهای رقتبار در افغانستان آشنا بودند. مشخص نبود که آیا بایدن توافق ترمپ را بهطور کامل تعقیب میکند، آن را رها میکند یا در واکنش به خشونت طالبان اصلاحاتی انجام میدهد. در دوران انتقال ریاستجمهوری، سالیوان، بلینکن و سایر مشاوران یادداشتی برای بایدن فرستادند که در آن گزارش شده بود مذاکرات با طالبان به جایی نمیرسد. خلیلزاد ظاهرا نتوانسته بود میان طالبان و جمهوری اسلامی همکاری ایجاد کند، اما بایدن از او خواست حداقل تا بهار بهعنوان نماینده ویژه باقی بماند. او همه بازیگران را میشناخت و اگر دولت بایدن میخواست ضربالاجل اول ماه می توافق دوحه برای خروج کامل نیروهای امریکایی را رعایت کند، باید به سرعت عمل میکرد.
محب به محض روی کار آمدن بایدن به دنبال ملاقات با او در کاخ سفید بود، اما به او گفته شد که تنها امکان تماس تلفنی وجود دارد. محب که در رشته انجنیری برق از بریتانیا مدرک دکترا دارد و از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ بهعنوان سفیر افغانستان در واشنگتن خدمت کرده بود، به مدت سه سال مشاور امنیت ملی غنی بود. مردی آرام و پایبند به اسلوب که خوانش فکرش به آسانی ممکن نبود. او بهشدت به غنی وفادار بود و از ایدههای او الهام میگرفت، اما به تدریج ، اگر نگوییم محرک، به ابزاری برای مدیریت ضعیف غنی تبدیل شد.
در ۲۲ جنوری، محب تلفنی با سالیوان صحبت کرد. سالیوان گفت که دولت جدید به دنبال حفظ دستاوردهای اجتماعی و اقتصادی افغانستان از جمله «دموکراسی، حقوق زنان و حقوق اقلیتها» بود. اگر طالبان در «مذاکرات معنادار و صادقانه» در دوحه شرکت نکنند، «عواقب انتخاب خود را متحمل خواهند شد». وی افزود که منظور او «شدتبخشیدن به جنگ نیست، بلکه بررسی شرایط از منظری دقیقتر است.»
سالیوان بررسی سیاست بین سازمانی را در شورای امنیت ملی راهاندازی کرد: جلسات توجیهی و مناظرههایی که بایدن را بهعنوان مرجع تصمیمگیرنده نسبت به مسائل افغانستان مطلع کند. تعداد نیروهای امریکایی به ۲۵۰۰ تن کاهش یافته بود. میلر، فرمانده «حمایت قاطع»، قویا احساس میکرد که بایدن باید این نیروها را فراتر از موعد مقرر در خاک افغانستان نگه دارد و نسبت به اینکه در صورت خروج نیروهای امریکایی چه اتفاقی برای ارتش افغانستان میافتد، بدبین بود. بیشتر بحثها به این موضوع مربوط میشد که آیا ادامه تلاش برای دستیابی به توافق بین طالبان و جمهوری اسلامی منطقی است، و اگر چنین است، تا چه مدت.
مایلی، رییس ستاد مشترک ارتش و آستین، وزیر دفاع، در جریان بررسی سیاستها به بایدن گفتند: «آقای رییسجمهور، ما برای همیشه ماندنی نیستیم.» اما توصیهشان این بود که حضور نیروهای امریکایی تا یک سال تمدید شود، به این امید که طالبان را تحت فشار قرار دهند تا مذاکرات تقسیم قدرت را جدیتر بگیرند. مشخص نبود که چرا تمدید کوتاهمدت استقرار نیروهای امریکایی ممکن بود بتواند مذاکراتی را که بارها و بارها از پیشرفت باز مانده بود را تسهیل کند. مقامات کاخ سفید سناریوی پنتاگون را صرفا راه دیگری برای توصیه به ماندن نیروها به مدت نامحدود تلقی کردند. اگر طالبان به ناتو حمله میکرد، بایدن مجبور بود نیروهای بیشتری را اعزام کند یا تحت فشار دستور عقبنشینی بدهد. پیشنهادات پنتاگون کنار گذاشته شد و بحث به این سمت رفت که در صورت خروج ایالات متحده از این کشور چه اتفاقی خواهد افتاد.
در همین حال، در هتل شرق دوحه، در گفتوگوهای بین نمایندگان طالبان و تیم کابل شواهد چندانی مبنی بر امکان هرگونه پیشرفت دیپلماتیک دیده نمیشد. نمایندگان غنی در این تفرجگاه زندگی میکردند و وابستگان معدودی در قطر داشتند. سرابی، نماینده کابل، به یاد میآورد فرستادگان طالبان که در دوحه صاحب خانه و خانواده و کسبوکار بودند، عموما «هر دو یا سه روز» در استراحتگاه حاضر میشدند و سپس فقط شبها. «مدیریت زمان خوب نبود.» در اوایل ماه جنوری، هیأتهای طالبان حتا طبق برنامه برای گفتوگو حاضر نمیشدند.
در این زمان، بسیاری از نمایندگان کابل اندک اعتمادی را که به خلیلزاد داشتند، از دست داده بودند. سرابی او را به «جانبداری از طالبان» متهم کرد. او گفت که «بسیار واضح» است که خلیلزاد بهعنوان بخشی از ترتیبات انتقالی و تقسیم قدرت «میخواهد طالبان رییس دولت باشند»، و میخواهد که غنی قدرت را ترک کند. خلیلزاد معتقد بود که برای تشکیل یک دولت انتقالی غنی باید قدرت را کنار بگذارد، اما گفت که او «هیچوقت، هرگز» از اینکه رهبری از میان طالبان در رأس امور قرار بگیرد، حمایت نمیکند. او تا حدودی دلیل این بنبست را سرسختی سیاسی غنی میدانست. بعدها، خلیلزاد گفت که بزرگترین اشتباه او این بود که نتوانست فشار بیشتری بر غنی وارد و او را وادار به سازش کند.
در اوایل سال ۲۰۲۱، خلیلزاد و بلینکن به یک راهحل رسیدند. آنها قصد گرفتند یک پروسه صلح «شتابزده» را آغاز کنند که مذاکرات دوحه را کنار گذاشته و مستقیما به توافق نهایی تقسیم قدرت بین جمهوری اسلامی و طالبان جهش کند. خلیلزاد به نوشتن پیشنویس هشت صفحهای به اصطلاح «توافقنامه صلح افغانستان» کمک کرد که به طرز شگفتانگیزی جاهطلبانه بود: در آن یک قانون اساسی جدید، دولتی انتقالی با پارلمانی گسترده که بتواند بسیاری از اعضای طالبان را در خود جای دهد، دادگاههایی با ساختار جدید، نهاد جدید، شورای عالی فقه اسلامی، و آتشبس ملی گنجانده شده بود؛ وی ابراز امیدواری کرد که طالبان و جمهوری اسلامی با شرکت در نشست صلح در ترکیه موافقت کنند.
در ۲۲ مارچ، بلینکن با وزرای امور خارجه ناتو ملاقات کرد و آنها تأکید کردند که ایالات متحده باید برای ایجاد راهحل سیاسی در افغانستان بیشتر تلاش کند. بلینکن با بایدن تماس گرفت و گفت که میخواهد بررسی کند که آیا خروج نیروها میتواند تا بعد از نشست سران در ترکیه به تعویق بیفتد، آنهم در صورتیکه طالبان هنوز با شرکت در آن موافقت نکرده بودند. بلینکن استدلال کرد که این اقدام به متحدان ناتو نشان میدهد که ایالات متحده وضعیت را سنجیده، اما همچنین به معنای نقض توافق دوحه است.
خلیلزاد با طالبان ملاقات کرد و گفت که اگر آنها می خواهند افغانستان از کمکها و به رسمیت شناختن در سطح بینالملل برخوردار شود، باید تأخیر در خروج ایالات متحده را بپذیرند تا توافقنامه تقسیم قدرت در ترکیه مورد مذاکره قرار گیرد. وقتی مذاکرهکنندگان طالبان دیدند که امریکاییها در مورد نقض توافق دوحه صحبت میکنند، مستقیما تهدید تجدید حملات علیه نیروهای ایالات متحده و ناتو را مطرح نکردند. اما طبق گفتههای یکی ازمقامات وزارت امور خارجه آنها به وضوح گفتند که «اتفاقات بدی رخ خواهد داد».
در پنجم اپریل، جان فاینر، معاون مشاور امنیت ملی بایدن، با محب تماس گرفت و گفت بعید است که ایالات متحده قبل از اول ماه می از افغانستان خارج شود. اما هر گونه تمدید، به گفته او، «برای مدت محدودی» خواهد بود. کاخ سفید همچنان امیدوار بود که گفتوگو با طالبان روند انتقال را تسهیل کند. فاینر گفت: «دولت افغانستان باید یکصدا باشد، از روند صلح «بدون ابهام» حمایت کند و «نگرش سازنده و آگاهانه» در قبال گفتوگو با طالبان اتخاذ کند.» محب این خبر را با غنی به اشتراک گذاشت: دوران امریکا در افغانستان بهزودی به پایان خواهد رسید.
غنی و محب هر دو تصور میکردند که بایدن عقبنشینی را برای پس از فصل جنگ تابستانی برنامهریزی کند، زمانی که برف زمستانی احتمالا تحرک طالبان را محدود میکند. ۹ روز بعد، زمانی که بایدن تصمیم خود را اعلام کرد، در مورد توافق دولت ترمپ با طالبان گفت: «شاید اگر خودم بودم چنین توافقی را امضا نمیکردم»، اما دستور خروج کامل را تا ۱۱ سپتامبر صادر کرد. غنی با انتشار بیانیهای در توییتر به تصمیم بایدن احترام گذاشت. وی نوشت: «نیروهای پرافتخار امنیتی و دفاعی افغانستان کاملا توانایی دفاع از مردم و کشور خود را دارند.» طی چند روز، طالبان به صراحت اعلام کردند که در نشست صلح خلیلزاد در ترکیه شرکت نخواهند کرد. تلاش دیپلماتیک چندین ساله ایالات متحده برای میانجیگری صلح بین طالبان و جمهوری اسلامی شکست خورده بود.
برای سالها، طالبان در مناطق مختلف روستایی دولت سایه را اداره میکردند، اما هرگز موفق به فتح و دراختیار گرفتن هیچکدام از شهرهای بزرگ افغانستان نشده بودند. عملیات هوایی ابتدا در انحصار ناتو و بعدا نیروی هوایی افغانستان بود. طالبان هیچ هواپیمای جنگی و موشک ضدهوایی موثر در ارتفاع بالا نداشتند، اگرچه میتوانستند چرخبالها و هواپیماهایی که در ارتفاع پایین پرواز میکردند را با سلاحهای کوچکتر سرنگون کنند. هر زمان که طالبان برای یک حمله بزرگ جمع میشدند، یا در موارد معدودی که به طور موقت شهری را تصرف میکردند، در برابر حملات هوایی ویرانگر آسیب پذیر بودند. پس از سال ۲۰۱۸، زمانی که میلر فرماندهی «حمایت قاطع» را بر عهده گرفت، نیروهای غنی را تشویق کرد تا مأموریتهای نیروهای ویژه با پشتیبانی نیروی هوایی را مضاعف کنند. تا سال ۲۰۲۱، نیروی هوایی افغانستان دارای هشت هزار پرسنل و بیش از صد و هشتاد هواپیما بود.
پس از اعلام بایدن، میلر خروج سربازان امریکایی از کشور را آغاز کرد. در همین حین، پیمانکاران بینالمللی که تعمیر و نگهداری چرخبالها و هواپیماهای جنگنده افغانستان را به عهده داشتند نیز کشور را ترک کردند. میلر گفت: «اگر شرکتها از سوی نیروهای ایالات متحده یا ناتو حمایت کامل دریافت نکنند، تمایلی به ادامهی حضور افرادشان ندارند.»
در ماه می گذشته، یاسین ضیا، رییس ستاد ارتش و سرپرست وزارت دفاع، متوجه شد که فرماندهی مرکزی، ستاد فرماندهی ایالات متحده در جنگ افغانستان، تلاش خواهد کرد تا «تعمیر و نگهداری از راه دور» هواپیما را از طریق ویدیو، بر روی آیپد و با استفاده از متخصصان در قطر فراهم کند. ضیاء به یاد میآورد: «آنها گفتند مکانیک ما جلوی زوم مینشیند و شخص قطری او را راهنمایی میکند که این کار را انجام دهد یا آن کار را انجام ندهد.» فرماندهی مرکزی همچنین قصد داشت یک مرکز تعمیر هواپیما در امارات متحده عربی، در حدود هزار مایلی افغانستان، باز کند، اما چرخبالهای افغان نمیتوانستند تا آن فاصله پرواز کنند و هواپیماهای افغان مجبور به عبور از حریم هوایی پاکستان بودند که نیاز به مذاکرات پیچیده با ارتش پاکستان داشت. یکی از مقامات ارشد وزارت امور خارجه در این زمینه گفت که تا جولای «خواهید دید که هیچ چیزی برای حفظ پرواز هواپیماهای افغان در آنجا وجود نخواهد داشت.» به گفته یکی از مقامات ارشد وزارت دفاع، مشکل اساسی، جدا از تعمیر و نگهداری، این بود که «ما در حال ترک بودیم». کل ارتش افغانستان براساس سیستمها و تخصصهای ایالات متحده طراحی شده بود، و زمانی که این امکان از میان برداشته شد، نیروهای افغان از هم گسیختند.
در سالهای اخیر، ارتش افغانستان دهها پایگاه را به ارث برده بود. به گفته صالح، معاون اول رییسجمهور، این پایگاهها «قابل دفاع بودند، اما تأمین تجهیزات آنها آسان نبود». این مشکل بهویژه زمانی که طالبان مناطق بیشتری را تصرف کردند و شاهراهها را بستند، شدیدتر شد. بهار آن سال، صالح در ایمیلی نوشت: «روزهایی بود که از این [پایگاههای] محاصره شده، هزاران پیام در واتساپ یا تلفنم دریافت میکردم که درخواست کمک داشتند». بسیاری از سربازان سرگردان در شبکههای اجتماعی از ناامیدیهایشان قصه کردند. صالح گفت: «نرخ فرار از خدمت به دلیل گرسنگی، تشنگی، کمبود وسایل نقلیه، نبود تدارکات و پشتیبانی هوایی به ۷۰۰ نفر در روز افزایش یافت.»
در اوایل ماه جولای، غنی و مشاورانش از واشنگتن بازگشتند، آنها سعی کرده بودند تظاهر به صلابت و خوشبینی کنند. اما محب به یاد میآورد که «ما کاملا ناامید بودیم.» براساس برآوردهای مجله لانگ وار، زمانی که خروج نیروهای ایالات متحده آغاز شد، طالبان حدود هشتاد منطقه اداری از حدود چهارصد منطقه اداری افغانستان را تحت کنترل داشتند. تا ۱۰ جولای، طالبان بیش از ۲۰۰ منطقه را تحت کنترل درآوردند. آنها به سرعت گذرگاههای مرزی منتهی به ایران و پاکستان را تصرف کرده و درآمد پرسود گمرکی را در اختیار گرفتند. سپس شهرهای بزرگ را محاصره کردند و نواحی جدید نزدیک به کابل را فتح کردند. محب گفت: «ما نمیتوانستیم جریان آن را کنترل کنیم و در مورد اینکه امریکاییها چه کاری از دستشان برمیآید، هیچ اطمینانی نداشتیم». «و فروپاشی خیلی سریع شروع شد.»
در ۲۳ جولای، بایدن با غنی تماس گرفت. او گفت: «نیازی نمیبینم که بگویم از نظر من، کل جهان و بخشهایی از افغانستان بر این باورند که وضعیت مبارزه با طالبان خوب پیش نمیرود». جنرالهای امریکایی تلاش میکردند غنی را متقاعد به طراحی طرح نظامی جدید کنند که نیروی هوایی را بر دفاع از مراکز عمده جمعیتی مانند کابل متمرکز کند. بایدن پیشنهاد کرد که غنی هفته بعد با سیاستمداران مشهور افغانستان از جمله عبدالله، دوستم، کرزی و محمد محقق، رهبر اقلیت هزاره افغانستان، کنفرانس مطبوعاتی برگزار کند. بایدن در نظر داشت که «همه شما در کنار بسمالله خان، وزیر دفاع، بایستید و از این استراتژی جدید برای دفاع از کابل و شهرهای بزرگ حمایت کنید».
بایدن ادامه داد: «من یک نظامی نیستم، بنابراین به شما نمیگویم که یک طرح دقیقا چگونه باید باشد»، اما اگر غنی با این ایده موافقت کرد، «نه تنها از ارتش ایالات متحده کمک بیشتری دریافت خواهید کرد، بلکه باورها را نیز تغییر خواهید داد.» بایدن افزود: «اگر بدانیم این طرح چیست و چه میکنیم، به پشتیبانی هوایی نزدیک ادامه خواهیم داد».
غنی گفت که کنفرانس مطبوعاتی را برگزار خواهد کرد، اما نیروهایش برای انجام حملات هوایی بر طالبان به هواپیماهای امریکایی بیشتری نیاز دارند: «آنچه بسیار مهم است، پشتیبانی نزدیک هوایی است».
بایدن در پاسخ گفت: «ببینید، پشتیبانی هوایی نزدیک تنها در صورتی کارآمد است که استراتژی نظامی روی زمین باشد که از آن حمایت صورت بگیرد.» او گفت که از یکی از جنرالهای ارشدش میخواهد که فورا برای هماهنگی برنامههای نظامی با غنی تماس بگیرد.
دو روز بعد، پنتاگون اعلام کرد که حملات هوایی شدیدی را علیه طالبان آغاز کرده که در «هفتههای آینده» ادامه خواهد یافت. غنی با رهبران سیاسی ظاهر شد و برای گردهمایی نیروهای مسلح به ولایات و پایگاههای نظامی سفر کرد. در ۲ آگست، زمانی که او استراتژی نظامی جدید دولت خود را به پارلمان ارائه کرد، دولت بایدن را مورد انتقاد قرار داد. وی گفت: دلیل وضعیت فعلی ما این است که این تصمیم بهطور ناگهانی گرفته شده است. با این حال، او پیشبینی کرد که دولتش «طی شش ماه» همه چیز را تحت کنترل خواهد داشت.
غنی تصمیم گرفت برای شرکت در مراسم تحلیف ابراهیم رییسی، رییسجمهور جدید ایران در پنج آگست به تهران سفر کند. چند سالی بود که غنی در حال مذاکره برای یک توافقنامه امنیتی و اقتصادی با ایران بود. قبل از رفتن، با بلینکن صحبت کرد. آنها ده یا پانزده دقیقه اول را صرف بررسی پیامدهای احتمالی توافق بین کابل و تهران برای سیاست خارجی ایالات متحده کردند. بلینکن به غنی هشدار داد: «اگر قوانین ایالات متحده نقض شود، حمایت ما را به خطر میاندازد.» در این بحث فرض بر دوام موجودیت جمهوری اسلامی بود.
زمانی که بحث به جنگ رسید، غنی در مورد اشتباهات امریکا به ویژه پیگیری طولانی مذاکرات با طالبان صحبت کرد. او به بلینکن گفت که مذاکرهکنندگان غنی در دوحه به او اطلاع داده بودند که «تنها چیزی که طالبان میخواهند پیروزی نظامی است. با احترام فراوان، همکاران بینالمللی ما خوانش درستی از نیات و شخصیت طالبان نداشتهاند… موضع فعلی طالبان «تسلیم، تسلیم، تسلیم» است … آیا همکاران و کارمندان شما نظر دیگری دارند؟»
بلینکن گفت که ممکن است هنوز غنی راهی داشته باشد که «بدون به خطر انداختن خود» به یک توافق دست یابد. خلیلزاد روی پیشنهاد جدیدی کار میکرد: آتشبس یک ماهه در ازای آزادی سه هزار اسیر از هر دو طرف. غنی این موضوع را صریحا رد کرد. اگر او هزاران زندانی دیگر طالبان را آزاد کند، «کشور از هم میپاشد… نیروهای امنیتی ما دیگر هرگز نخواهند جنگید.»
در ۶ آگست، طالبان مرکز ولایت نیمروز، زرنج را تصرف کردند؛ اولین مرکز ولایتی که سقوط کرد. روز بعد، سفارت ایالات متحده از همه شهروندان امریکایی خواست تا افغانستان را ترک کنند. دفتر غنی به انتشار گزارشهایی در رسانههای اجتماعی مبنی بر پیشرفت فرایند نوسازی افغانستان ادامه داد. بیانیههای مطبوعاتی چیزی بیش از یک تظاهر غیرواقعی بود. اکبر، رییس کمیسیون حقوق بشر، گفت: «شاید این یک مکانیسم مقابلهای بود، اما تظاهر به عادی بودن «صرفا به جهان موازی به شباهت داشت». در ۱۰ آگست، صفحه رسمی فیسبوک غنی، پروژههای زیربنایی جدید، از جمله پروژهای در شهر شمالی قندوز، جایی که دیگر پرچم طالبان در آن برافراشته بود، اعلام کرد.
زمانی که طالبان افغانستان را در اواسط دهه ۱۹۹۰ تصرف کردند، گاهی اوقات شهرهای افغانستان را با کمترین جنگ تصرف کردند و تسلیمی دشمنان را بدون اقدامات تلافیجویانه فوری پذیرفتند. تغییر سریع و بدون خونریزی قدرت الگویی درحال تکرار در جنگ داخلی افغانستان بود که حاکی از احساس خویشاوندی جنگجویان، حتا با وجود خشونت بیرحمانهشان بود. تسلیم، آزادی مشروط، و آتشبس موقت محلی، در کنار قتلهای انتقامجویانه و اعدامهای صحرایی اعمال شد. تابستان گذشته، بسمالله خان گزارش داد که طالبان به سربازان جمهوری اسلامی پس از تسلیم شدن و بازگشت به خانه، پول و یک نامه عبور میدهند تا مانع آزار و اذیت آنها شود. یک افسر ارشد نظامی بریتانیا گفت که در ماه آگست، «پول با سرعت زیادی در حال تغییر اوضاع بود و نیروهای امنیتی افغانستان توسط طالبان خریداری شدند».
برای هفتهها، ایالات متحده و متحدان اروپاییاش سعی کردند از تخلیه پرسنل خود یا افغانهایی که برای آنها کار میکردند، اجتناب کنند؛ از ترس اینکه این اقدام عجله برای خروج تلقی شود. اما در اوایل ماه آگست، ارتش بریتانیا یک دستگاه اطلاعاتی افغانستان که ارتباطات طالبان را رهگیری میکرد تخلیه کرد. در این زمان مراکز ولایات یکی پس از دیگری سرنگون میشدند. در ۱۲ اگست غزنی سقوط کرد. عصر همان روز، بلینکن و لوید آستین، وزیر دفاع بایدن، با غنی تماس گرفتند و به او اطلاع دادند که سه هزار نیروی امریکایی برای تصرف میدان هوایی کابل به آنجا پرواز خواهند کرد. این نیروها برای دفاع از کابل در برابر حمله طالبان فرستاده نشدند. مأموریت آنها حفاظت ازپرسنل امریکایی در حین عملیات تخلیه بود. روز بعد، طالبان شهرهای مهم قندهار و هرات را تصرف کردند. دوستم که در محاصره بود، و عطامحمد نور، یکی دیگر از رهبران قدرتمند و مستقل در شمال، کشور را به مقصد ازبکستان ترک کردند.
خلیلزاد و تیمش که هنوز امید به توافقی داشتند که شاید بتواند حمله طالبان به کابل را متوقف کند، از غنی خواستند تا هیأتی را به رهبری عبدالله و کرزی تعیین کند که به دوحه اعزام شده و با برادر و همکارانش روند انتقال نظاممند را ترتیب دهند. ایده این بود که غنی نتیجه مذاکرات این هیأت را هر چه که باشد – از جمله کنارهگیری خودش از مقام – بپذیرد. غنی گفت که حاضر است قدرت را کنار بگذارد، اما تنها در صورتی که انتخابات برای تعیین جانشین اصلی او برگزار شود. امریکاییها این را به شدت غیرواقعی خوانده و رد کردند. روز شنبه، ۱۴ آگست، در میان گزارشها مبنی بر حضور واحدهای طالبان در داخل کابل، غنی از خواسته خود صرف نظر کرد. اکنون او صرفا به انتقال نظاممند قدرت در سایهی تأیید لویه جرگه، امیدوار بود.
او به بلینکن گفت که آماده است هر آنچه که نمایندگان او و دولت بایدن با طالبان بر سر آن توافق کنند، بپذیرد. بلینکن از او خواست که «هیأت را در اسرع وقت به دوحه اعزام کند» تا به طالبان نشان دهد که این یک روند جدی است. برای پیشبرد این موضوع به آتش بس نیاز داریم.»
غنی گفت: «لطفا تا جایی که میتوانید روی روندی آبرومندانه تکیه کنید. او مصمم بود که هرگونه انتقال قدرت با تأیید پارلمان افغانستان صورت بگیرد. «لطفا به طالبان اطلاع دهید که این به معنای تسلیم نیست.»
بلینکن گفت: «[انتقال] آبرومندانه دقیقا همان چیزی است که ما نیز میخواهیم.»
غنی به او گفت که اگر طالبان این آخرین تلاش را برای ایجاد یک انتقال نظاممند رد کنند، یا با حسن نیت مذاکره نکنند، «من تا سرحد مرگ خواهم جنگید.» او هیأتی را که بلینکن خواسته بود، سیزده نفر به شمول پسر دوستم، کرزی، عبدالله و محب، منصوب کرد و اعلام کرد که آنها در مورد سرنوشت جمهوری اسلامی با طالبان گفتوگو خواهند کرد. غنی به محب گفت که با این تصمیم او احساس میکند که جمهوری اسلامی موجودیت خود را از دست داده است.
غنی در کتاب «کشورهای شکستخورده جهان» که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد، نوشت: «شبکههای شرور جنایت، خشونت و مواد مخدر از جمعیتهای محروم و قلمرو پرهرجومرج تغذیه میکنند». این مشکل «در قلب یک بحران سیستمیک در سراسر جهان» قرار دارد. افغانستان تا زمان تهاجم شوروی در سال ۱۹۷۹، فقیر، اما با ثبات و صلحآمیز بود، که باعث شعلهور شدن چهل و دو سال جنگ مداوم شد. جنگی که بیشتر آن ناشی از قدرتهای خارجی بود. پاکستان، عربستان سعودی و ایالات متحده از افراطگرایان افغان که در دهه هشتاد علیه اشغالگرانی شوروی مبارزه میکردند، حمایت مالی و تسلیحاتی کردند. پاکستان برای به قدرت رسیدن طالبان در اواسط دهه نود از آنها حمایت مالی و تسلیحاتی کرد. تهاجم به رهبری ایالات متحده پس از ۱۱ سپتامبر به جنگسالاران فاسد در سراسر افغانستان به نام مبارزه با تروریسم قدرت داد و پس از سقوط طالبان، نتوانست از پاکستان برای تقویت احیای جنبش جلوگیری کند. تا زمانی که غنی به ریاستجمهوری رسید، شورشیان احیا شده از یک دهه پناهگاه و کمکهای پنهانی ارتش و سرویس اطلاعاتی پاکستان برخوردار بودند و به شدت زمینهی تزلزل جمهوری اسلامی در حکومت و دفاع از خود را مهیا کرده بودند. در ایالات متحده و اروپا، افکار عمومی در مورد جنگ متشنج شده بود که منجر به کاهش نیروها و کمکها شد. علیرغم تمام تلاشهای غنی برای تقویت دموکراسی جوان افغانستان، هرگز احتمال نمیرفت که او بتواند بر این تاریخ غلبه کند، به خصوص پس از سال ۲۰۱۷، زمانی که جمهوری اسلامی مجبور شد با تصمیمهای غیرمسئولانهی دونالد ترمپ کنار بیاید.
ارزیابی کامل آخرین تصمیم غنی به عنوان رییسجمهور، برای ترک کشورش دشوار است. در ماه آگست گذشته، سفیر پیشین افغانستان در تاجیکستان، غنی را به سرقت بیش از صد و پنجاه میلیون دالر در حین فرار از افغانستان متهم کرد، اگرچه این سفیر هیچ مدرکی برای اثبات ادعای خود ارائه نکرد. غنی این ادعاها را «کاملا و به طور مطلق دروغ» خواند. در ایالات متحده، بازرس ویژه برای بازسازی افغانستان تحقیقاتی را آغاز کرده است، اما این اتهامات همچنان یک راز باقی مانده است.
در اواخر جولای بود که غنی و محب برای اولین بار در مورد احتمال فرارشان صحبت کردند. یکی از اولویتهای غنی این بود که مجموعه کتابهایش را از خطر حذف کند. ترجیح او این بود که از پایتخت به شرق افغانستان عقبنشینی کند، جایی که متحدان سیاسی و نظامی داشت. محب فکر میکرد که اگر رفتن به خارج ضروری شود، تاجیکستان و ازبکستان محتملترین مقاصد اولیه بهنظر میرسند، زیرا میتوان با یکی از چهار چرخبال Mi-17 رییسجمهور افغانستان به هر دو کشور پرواز کرد. در ماه آگست، محب از قهار کوچای، رییس سرویس حفاظتی رییسجمهور افغانستان خواست تا یک طرح اضطراری در همین راستا تهیه کند. اما با ورود طالبان به حومه کابل و تسریع عملیات تخلیه متحدان امریکایی و افغان، محب نمیدانست که آیا او و غنی نیز در عملیات تخلیه واشنگتن شامل خواهند بود یا نه.
در روز چهاردهم، محب متوجه شد که یکی از همکارانش در کاخ ریاستجمهوری در لیست افغانهای در معرض خطر است که برای تخلیه به تأیید سفارت ایالات متحده رسیده. آن روز بعد از ظهر، محب تلفنی با یکی از اعضای وزارت امور خارجه صحبت کرد. در حین بحث در مورد گفتوگوهای صلح، محب مکث کرد و پرسید: «آیا برنامهای برای تخلیه ما، برای من و غنی وجود دارد؟» این مسئول درخواست کتبی خواست.
محب با اشارهی ضمنی به رییسجمهور غنی در پیامی نوشت: «میخواهم درخواست کنم که من و پیجی [پرزیدنت غنی] در طرح تخلیه شما در صورتی که حلوفصل سیاسی مؤثر واقع نشد، لحاظ شویم».
«دریافت شد.»
نامشخص بودن هویت دریافتکننده محب را ناآرام کرد. او به یاد آورد: «من فکر کردم، شرکای من ما را نجات نمیدهند.» او با یک مقام ارشد در امارات متحده عربی تماس گرفت و او به وی اطمینان داد که امارات متحده عربی غنی و دستیاران ارشد او را یاری خواهد داد. او گفت که پادشاهی یک هواپیمای اختصاصی را روز دوشنبه، شانزدهم آگست به کابل خواهد فرستاد و این هواپیما همراه با پیلوتهای آمادهی پرواز در میدان هوایی منتظر خواهد بود.
محب در یک گروه سیگنال عضو بود که برخی از مقامات ارشد اطلاعاتی و امنیتی کشور در آن شامل بودند. شب چهاردهم خبر بدی در گروه پخش شد. ننگرهار و چندین ولایت دیگر به دست طالبان افتاده بود. صبح روز یکشنبه، پانزدهم، محب ساعت ۹ صبح از اقامتگاه رسمیاش برای جلسه روزانه کارمندان، به دفتر غنی رفت. در آن لحظه، در گروه گزارش شد که اعضای طالبان به کابل رسیدهاند. افراد مسلح شاید طالبان محلی باشند که تصمیم به افشای خود گرفتهاند، شاید جنایتکارانی باشند که خود را به جای طالبان جا زدهاند، یا شاید پیشتازان گروهی متجاوز باشند. همچنین گزارشهای زیادی وجود داشت که پولیس، سربازان و نگهبانان کابل یونیفورمهای خود را در آورده و به خانههای خود میروند.
خلیلزاد به یاد میآورد که صبح آن روز در دوحه، با برادر در ریتز کارلتون ملاقات کرد. برادر در جریان گفتوگویشان «موافقت کرد که وارد کابل نخواهند شد» و به افرادی که به گفتهی برادر شامل «صدها» طالبانی بود که قبلا وارد پایتخت شده بودند، فرمان عقبنشینی خواهد داد. براساس امتیازات غنی در روز قبل، خلیلزاد امیدوار بود که بتواند آتشبس دو هفتهای برقرار کرده و انتقال نظاممند قدرت در کابل را ترتیب دهد که به تأیید یک «لویه جرگهی کوچک» برسد. خلیلزاد در واتساپ با عبدالسلام رحیمی، دستیار غنی در تماس بود و رحیمی را از این طرح مطلع کرد. رحیمی به غنی گفت که طالبان متعهد شدهاند که وارد کابل نشوند. با این حال، این براساس تضمینهای خلیلزاد و طالبان بود و غنی به هیچکدام اعتماد نداشت.
ارگ و سفارت ایالات متحده در به اصطلاح منطقه سبز کابل بودند که توسط دیوارهای دفاعی و محافظان مسلح محافظت میشد. «حمایت قاطع» خیابانها را از طریق یک برج دیدهبان مجهز به دوربینهای با وضوح بالا نظارت میکرد. حوالی ساعت نه صبح همان روز، راس ویلسون، کاردار ایالات متحده در کابل، بنابر گزارشهای مختلف به این نتیجه رسید که تعداد زیادی از نیروی پولیس و نگهبانان پستهای خود را رها کردهاند و شبکه امنیتی منطقه سبز در خیابانها عملا متلاشی شده است. او با واشنگتن مشورت کرد و دستور تخلیه فوری تمامی پرسنل امریکایی باقیمانده در محوطه سفارت را به میدانهوایی کابل داد. ویلسون به منظور جلوگیری از افشای اطلاعات به طالبان یا دولت اسلامی، به غنی اطلاع نداد که منطقه سبز دیگر امن نیست یا تصمیم دارد سفارت را تخلیه کند. مقامات وزارت دفاع فهرستی از جنرالها و مقامات بلندپایه دفاعی افغانستان را که در صورت لزوم از کشور خارج میشدند تهیه کرده بود، اما پنتاگون تخلیه احتمالی غنی را موضوعی مربوط به وزارت خارجه میدانست. به گفته مقامات دولتی، این موضوع هرگز به طور رسمی بررسی نشد.
۱۵ آگوست صبح گرمی بود. حدود ساعت یازده، محب به رییسجمهور و دیپلماتی از امارات متحده عربی پیوست. محل ملاقات در فضای باز بود، در چمنزاری در کنار دفتر رییسجمهور. همانطور که آنها در مورد طرح احتمالی تخلیه خود صحبت میکردند، میتوانستند انبوهی از چرخبالهای امریکایی شینوک و بلک هاوک را در افق ببینند که صدای موتورهایشان شبیه صدای طبلی بود که در دوردست نواخته میشد. سپس صدای تیراندازی را از جایی خارج از محوطه کاخ شنیدند. محافظان غنی او را به داخل بردند.
ظهر محب در کتابخانهی غنی به او پیوست. آنها توافق کردند که رولا، همسر غنی و کارمندان عادی در اسرع وقت به امارات متحده عربی بروند. رابطان اماراتی محب در یک هواپیمای مربوط به خطوط هوایی امارات که قرار بود ساعت چهار بعدازظهر کابل را ترک کند، به او چند صندلی دادند. غنی از محب خواست تا رولا را تا دبی اسکورت کند و سپس به تیم مذاکرهکننده در دوحه بپیوندد و مذاکرات با خلیلزاد و برادر در مورد تحویل کابل را نهایی کند.
حدود ساعت یک بامداد، محب پیامی دریافت کرد مبنی بر اینکه خلیل حقانی، یکی از رهبران گروه طالبان، میخواهد با او صحبت کند. او از یک شماره پاکستانی تماس گرفته بود. محب به یاد آورد که پیام حقانی اساسا «تسلیم» بود. او گفت که آنها میتوانند پس از صدور بیانیه مورد نظرشان با محب ملاقات کنند. وقتی محب پیشنهاد داد که ابتدا مذاکره کنند، حقانی حرف خود را تکرار کرد و تلفن را قطع کرد. محب با تام وست، معاون خلیلزاد در دوحه تماس گرفت تا او را از این تماس مطلع کند. وست به او گفت که به هیچ جلسهای نرود زیرا ممکن است یک تله باشد.
محب حدود ساعت دو به اقامتگاه غنی بازگشت. او رولا را با یک موترسایکل تا سکوی چرخبال پشت کاخ دلکشا همراهی کرد. آنها قرار بود به فرودگاه بینالمللی حامد کرزی رفته و از آنجا با هواپیمای امارات پرواز کنند. سه فروند از چرخبالهای Mi-17 رییسجمهور اکنون در ارگ بودند. چهارمی در میدان هوایی بود. او متوجه شد که پیلوتها چرخبالها را پر از سوخت کردهاند، زیرا میخواستند هر چه سریعتر مستقیما به تاجیکستان یا ازبکستان پرواز کنند، درست مثل سایر پیلوتهای نظامی افغان که در روزهای اخیر پناهنده شده بودند. پیلوتها نمیخواستند با رولا به میدان هوایی بروند، زیرا گزارشهایی دریافت کرده بودند که سربازان شورشی افغان چرخبالهایی را در آنجا توقیف یا زمینگیر کردهاند. کوچای، رییس گارد ریاستجمهوری به محب نزدیک شد.
او گفت: «اگر شما کشور را ترک کنید، جان رییسجمهور را به خطر خواهید انداخت.»
محب پرسید: «میخواهید بمانم؟»
«نه، من از شما میخواهم که رییسجمهور را با خود ببرید.»
محب مطمئن نبود که در صورت ورود طالبان به محوطه قصر، تمام محافظان غنی وفادار بمانند، و کوچای برایش واضح کرد او تجهیزات لازم برای محافظت از رییسجمهور را ندارد. محب به رولا کمک کرد تا سوار چرخبال رییسجمهور شود و از او خواست صبر کند. او با کوچای به محل اقامت برگشت.
غنی را دید که داخل ایستاده بود و دستش را گرفت. «آقای رییسجمهور، زمان رفتن فرا رسیده، باید برویم.»
غنی میخواست برای جمعآوری وسایل به طبقه بالا برود، اما محب نگران این بود که هر دقیقه تأخیر آنها را با تهدید شورش ناشی از وحشت محافظان مسلح مواجه کند. غنی بدون پاسپورتش سوار موتر شد.
در سکوی چرخبال، کارمندان و محافظان با هم بر سر اینکه چه کسی باید سوار شود، درگیر شده بودند و فریاد میزدند. پیلوتها گفتند که هر چرخبال فقط میتواند شش نفر را حمل کند. همراه با غنی، رولا، و محب، ۹ مقام دیگر و همچنین اعضای اطلاعاتی امنیتی غنی سوار شدند. دهها تن دیگر از کارمندان قصر ارگ، از جمله رحیمی که هنوز با خلیلزاد در مورد آتشبس صحبت میکرد و نمیدانست غنی یا محب کجا رفتهاند، جا ماندند.
حدود ساعت دو و نیم، پیلوتها چرخبالها را روشن کردند. سه فروند Mi-17 به آرامی از بالای باغهای قصر بلند شدند، به سمت شمال رفتند و بر فراز پشتبامهای کابل به سمت گذرگاه سالنگ و فراتر از آن به رودخانه آمودریا و ازبکستان پرواز کردند.
پایان. (این اولین بخش از یک مجموعه دو قسمتی است.)
استیو کول، یکی از نویسندگان کادر، رییس دانشکده روزنامه نگاری در دانشگاه کلمبیا است. آخرین کتاب او «ادارهی اس: سازمان سیا و جنگهای مخفی امریکا در افغانستان و پاکستان.» نام دارد.
آدام انتوس در سال ۲۰۱۸ نویسنده نیویورکر شد. او یکی از اعضای تیم واشنگتن پست بود که به خاطر گزارش ملی برنده جایزه پولیتزر شد.
نویسندگان: استیو کول و آدام انتوس | برگردان به فارسی: شریفه عرفانی | منبع: نیویارکر | برگرفته: اطلاعات روز